میلاد اسلام زاده :
ایستادم. پای تمام روزهای نبودنت، پای این انتظاری که مطمئن بودم پایان ندارد. پا به پای جاده ای رفتم که به تو ختم نمیشد. هیچ وقت از سوزن بانی که مسیر رفتنم را مشخص میکرد نپرسیدم کجا می رویم. من بلیطم را به مقصد نا معلومی گرفته بودم. به یاد روزهایی که روی ریل های زنگ زده ی...