بچه ها یه چیزی رااجب امضام بگم
داستانش از این قراره که من داشتم امضامو عوض میکردم
تو سایت دانشگاه بودم
دانشجو بغل دستیم چهار چشمی داشت نیگاه میکرد که من چی مینویسم
قبلشم البته داشتم واسه دوستان پیام میذاشتم این هی دید میزد
منم اینو تو امضام زد اونم خوند:دییییییییی
.
این شد قضیه امضای من:دیییییی