هیچ چیزی از تو نمی*خواستم
عشق من!
فقط می*خواستم
در امتداد نسیم
گذشته* را به انبوه گیسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطوره*های نارنجی
که هنگام راه رفتن
ستاره*های واژگانم
برایت راه شیری بسازند
می*خواستم سر هر پیچ
یک شعر بکارم
بزنی به موهات
که وقتی برابر آینه می*ایستی
هیچ چیزی
جز...