اعتراف میکنم که: بچه که بودم با داداشم توی حیاط قبر میکندیم بعد داداشم میخوابید توش ببینه اندازش خوبه یا نه
اعتراف میکنم که: بچه که بودیم وقتی میرفتیم 13 به در سر راه بقیه چاله میکندیم بعد با گل پرش میکریم هرکی از اونجا رد میشد تا زانو میرفت تو گل
اعتراف میکنم که: باسنگ زدم شیشه همسایمون رو...