یاران ز چه رو رشته الفت بگسستند
عهدی که روا بود دگرباره نبستند
آن مردمکان از سر اندیشه ندیدند
کاین بی خردان حرمت انسان بشکستند
ما را دگر از طعنه دشمن گلهای نیست
کان عهد که بستیم رفیقان بشکستند
افسوس همه سلسلهداران بغـنودند
وآن یکه سواران همه از پا بنشستند
ای قافله سالار کجایی که ببینی
دزدان...