نتایح جستجو

رفتم مغازه دوستم ،ديدم يه پسر شاكي اومد تو،لپ تابشو كوبيد روميز،به دوستم گفت كه لپ تابتون خرابه من اينو نميخوام دوستم :چرا؟ پسره:من نميتونم اطلاعات لب تاب قديميم وروي اين بريزم! ... دوستم :آقا امكان نداره ،ميشه لطفا اين كارو جلوي من انجام بدين؟ پسره لپ تابشو روشن كرد ،يه موس هم از كيفش...

من کریم باقری بودم:D

من از اینا درست میکردم...کلی از این آبمیوه ها جمع میکردم میدادم زن داییم برام درست میکرد:w11:

افسانه توشیشان رو میگی دیگه؟ اسمه کارتونش بود...این گل سر مامانش بوود!فکنم همینی که میگیه:دی درسته

ما رو اینجوری میبردن حموم :| از این سوسول بازیای امروزی که نبود

نه اون نبود... اگه گفتی اسمشو:دی

خونسردیتو حفظ کن حالا:D اون کارتونی که گذاشتم تو صفحه 4 رو اسمشو میدونی؟

چه جالب حتما طرف واسه خودش درست کرده بود...خواسته پز بده:دی

آره توام از این کارا میکردی؟:D

شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!! شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!! شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه "برگه امتحان" گنده نوشته...

شما یادتون نمیاد، چیپس استقلال رو از همونایی که تو یه نایلون شفاف دراز بود و بالاش هم یه مقوا منگنه شده بود، چقدرم شور بود ولی خیلی حال میداد شما یادتون نمیاد، هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت 6:40 تا 7 صبح،رادیو برنامه "بچه های انقلاب" رو پخش میکرد و ما همزمان باهاش صبحانه میخوردیم...

کدوم کارتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــونه ؟

شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم...

جونه هركي دوست داريد نگيد ديوونه بودمااااااااااااااااا!!!!! . . . . . . . . . ... . . . .اعتراف ميکنم بچه که بودم توخونه فوتبال بازي مي کردم احساس مي کردم تماشاچيا دارن منو صدا ميزنند جو منو مي گرفت رو فرش تف مينداختم!!!!!

کیا همیشه سر دسته اولی دعواشون میشد؟:دی

همچنین من;)

منم دلم خواست:cry:

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/466425-%D9%81%D9%82%D8%B7-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D8%B4%D8%B5%D8%AA%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88 بیا اینجا

با حرفات کاملا موافقم...عروسکمونم از این عروسکای چوبی بود خودمون درست میکردیم با پارچه... تازه تشک و بالش هم براش درست میکردیم.... کاش میشد برگشت به همون دوران...

من این دوتا کارو انجام میدادم قدیما... چقد کیف میکردیم بخدااااا یادش بخیر... بیچاره مورچه ها :دی اون نوارم که دیگه نگووووووووووووو....:دی