نتایح جستجو

عاشختونم گل دخملا :redface: :heart::gol:

بچه ها یکم خسته ام و کمی هم کار عقب افتاده دارم..ممکنه چند روزی نباشم، نگران نباشین، زنده ام :دی دوستتون دارم...مواظب خودتون باشین، همدیگه رو هم اذیت نکنین [IMG]

ممنون از دوستی تون آقا بهرام :gol:

:gol:

امیرو خو بیا ی سر بزن دیگه:(

فعلا ما رفتیم[IMG] من کلا با هر عمل دسته جمعی که خبیثانه باشه موافقم [img] ببخش زهرا یی برای پیاما [IMG]

ج زهلایی: آره دیگه عشخ من... قشنگ بودن؟ بازم می خواین بهتون بفروشم ؟ [img]

ج نفیث : دل من که شیشه نیست، از این ظرف گرون اون طرفی هاست که مامانم داره :love: ج زهلایی : عه ببخشین عخش من :heart: ، یادم نبود...:redface:

ج زهلایی : زهلایی ما که بچه نیستیم که آخه ...13 سالمون شده:w00:

خو ما هم بچه که نه، ولی جوونیم خو بالاخره..دلمون نازکه خو :w05: :w04:

بچه ها میشه همون اول که می نویسیم مدیریت شده باشه؟ به جا اینکه اول بنویسیم بعد بریم درستش کنیم؟

من همینطوری کپی ش کردم بعد که دقت کردم مشکوک شدم و پرسیدم :huh: هیچی...من خیلی هم خوبم اصن..دیگه چه خبر نفیثی؟ :whistle::w04:

:w04::w04::w04:

ضمن سپاس برای خصوصی کردن پروفتون بهرام خان :w30: قهرمم باهاتووون..:w04:

جباب اون جیزا که دارم می خونم :redface: : 1. پس من چی نامردا؟ :cry: خودتون صلاحیت و اینا تایید نشدین، من خودم افتخار ندادم :whistle::w04: 2. به شکایت های من که توجه نکرده ...زهلایی :| 3. نفیس تو از کجا میدونی همینطور میاد؟ خو شاید .... :redface: 4. منم مدیریتم حَسن داره گفته باشم...شواهدش هم...

یعنی زهرا کم مونده بود با کمربند سیاهت کنه:| الهی بگردمش بفهمه چه حالی پیدا میکنه[IMG] : این جمله منظورت کی بود نفیس؟ :huh:

اصلا انتظار نداشتم حرفهای منو به ایشون تعمیم بدین، شاید اصلا نباید می گفتم...خب من اخلاق خودمو دارم و قرار نیست کسی که مطابق میل من (که اتفاقا نسبتاً هم خاصه) نیست آدم خوبی نباشه..من فقط خواستم بهتون صادقانه جواب بدم...سعی می کنم من بعد نظرمو با روحیات خودم نه، با چیزی که بیشتر عرف می دونم بهتون...

من؟ راستش نمی دونم...من خودم همیشه آدمای مغرور، محکم و قوی رو دوس داشتم...یه همچین رفتاری طرف مقابل رو برای من از این حیطه خارج می کنه و احتمالا نه اینکه کینه به دل بگیرم یا ناراحت بشم، بلکه دیگه نمی تونم بهش اهمیت بدم. بهترین جا برای اینکه خودتون جلو برین به نظرم دانشگاه و به بهانه های درسی و...

من این پست شما رو بعد پست خودم دیدم.. اول اینکه یادتون باشه اصلا قبل این برخوردی که می گین ناراحت شده هم می گفتین ممکن بود ایشون شرایط شما رو نپذیرین و بهتره آمادگی هر پاسخی رو داشته باشین. به نظرم اگر می تونین یه مدت هرچند کوتاه تو چشمش نباشین و بعد هم یک واسطه (خانم ، مثل خواهرتون) رو...

دوست خوبم اتفاقا منم توی پست قبلیم می خواستم همینو بگم...که آدما روحیات و شرایط مختلف دارن ... و نمی شه برای دو نفر یک نسخه پیچید...و از حرفهایی که می زنین میشه حدس زد اون خانم به اندازه من دلزده و کلافه نشده.. بعدم اینکه شرایط شما رو من می دونم...ایشون که نمی دونسته . حالا هم شما تا اینجا...