نتایح جستجو

خـــودکــشی کـــارِ آسونــیه. . . اگــه مــردی زنـــدگی کُـــن. . . ســـیگارش را مــی گــذارد زیــر لبــش و مـــی گــوید: آتـــیش داری؟! جــواب مــیدم: تــوی جــیــبــم کــه نــه. . . تـــو”دلــــم“چـــرا. . . بــه کــارت مــی آیــد؟؟؟ [IMG]

باز هم آفتاب غروب کرد و شب اومد به جون خسته‌ام باز هم تب اومد باز هم از لاله خونین قلبم خدایا بانگ یارب، یارب اومد شب اومد، باز شب اومد، باز شب اومد به جون خسته‌ام باز هم تب اومد هوا تاره چراغ هم سوت و کوره تنم داره می‌سوزه مثل کوره خدایا یار من کی برمیگرده آخه این از خداوندی به دوره [IMG]

ای ابر مرد مشرقی ای کوه ای نگهبان قدسی خورشید روشنایی آتش زرتشت یادگار صداقت جمشید ناجی سربلندی انسان مرد اسطوره ای شعر من مخمل قلب من لباس توست با كتاب پدربزرگ من قصه ی رویش تباهی هاست دفتر كهنهء پدر اما پر سوال و گلایه و تردید حرف اگر هست ، حرف تنهایی حرف آیا و حسرت و امید مشرقی مرد پاسدار شرق...

باید یاد بگیریم که استاد تغییر باشیم نه قربانی تقدیر در بازی زندگی اگر عوض نشویم تعویض میشویم

روی یك كاغذ بی خط... حرفای خسته به نوبــــــــت روی سرزمین نامرد... حرف "ت"كرده قیامــــــــت ت مثل تــــــــو ‌، مثل تردیـــــــــد... ت مثل اخر طاقــــــت... مثل تنهایــــــــــی‌ ، مثل تـــــــــــب مثل اخر خـــــــــــیانــــــــــــت... عزیزم نقطه ته خط... برو با خیال...

پاییز فصل بی‌امتداد رویاهاست و یک فنجان چای داغ نوشیدن درصبح بی‌منتها، بی‌امتداد در جاده پاییز می‌توان به هر چیز اندیشید و همانند ستاره‌های تابستانی رویاها می‌پیوندند به حقیقت باز همان برگ‌های سرخ‌رنگ پیر درخت و همان نیمکت چوبی سیاه [IMG]

در کنج خرابات کسی پیر نشد از مردن آدمی زمین سیر نشد گفتیم به پیری که رسد توبه کنیم ازبس که جوان مرد کسی پیر نشد [IMG]

آرزوی یه آدم رو به مرگ زندگی کردن حتی در یه سلول انفرادیه آرزوی یه زندانی در سلول انفرادی هم صحبتی با دیگران و حضور در بند عمومیه آرزوی یه زندانی در بند عمومی به ملاقات اومدن عزیزانشه آرزوی زندانی که عزیزانش به ملاقاتش اومدن لمس و هم آغوشی با اوناس آرزوی کسی که در کنار عزیزانشه داشتن پول برای یه...

از یک جایی به بعد آدم دلش می خواهد سنگدل باشد بی رحم باشد ، دل ندهد و دل نگیرد , ولی ..... نمی شود .! [IMG]

عادت ندارم درد دلم را به همه کس بگویم!!! پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم تا همه فکر کنند نه دردی دارم و نه قلبی!

دم از بازی حکم میزنی..دم از حکم دل میزنی! پس به زبان"قمار"برایت میگویم! قمار زندگی را به کسی باختم که"تک" "دل" را با "خشت" برید! جریمه اش " یک عمر" " حســــرت" شد!باخت ِ زیبایی بود! یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم! "دل" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت " که...

دم از بازی حکم میزنی..دم از حکم دل میزنی! پس به زبان"قمار"برایت میگویم! قمار زندگی را به کسی باختم که"تک" "دل" را با "خشت" برید! جریمه اش " یک عمر" " حســــرت" شد!باخت ِ زیبایی بود! یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم! "دل" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت " که...

سیگارُ بخـاطر تـو تـرک نـمـے کنمـ مشروبُــ با گفتن تـو ترک نـمـے کنمـ وقتــے تو با من بودے اینها با من بودنـد حالا که نیسـتــے هم اینها با مننـد. وفـادارے کدامتان بیشتر است؟! جوابــے ندارے. /...

آدم ها بـراى هـم سنگ تمام مـى گذارند، امـا نه وقتى کـه در میانشــان هستى، نــــــــه... آنجا که در میان خـاک خوابیـدى، "سنـــگِ تمــام" را میگذارند و مـى رونـد..

بـــرای ِ بعضـــی دردهـا نـَـه میتــــوان گـــریــــــه کـَـرد... نـَـه میتــــوان فریــــــآد زد! بـــرای بعضـــی دردـها فقـــطــ میتــــوان نگــــآه کَــــرد و بــــی‌صـــــدا شکستـــــــ...

پدرم گفت; مرا... تو نتــــرس از مــُـردن! که پـــس از این دنیا.... هیــــچ دنیایی نیست.. زندگی بعد از مرگ.. یک فــــریـب است فقط یعنی آنگه اگــــــر .. به تو ظُلــــــمی آمد، نه بیندیش توُ... ونـــه بجَنگــــــــــــ .... تا که ظالم بشود ظلام تر.....!!!

حس کردم این دنیا برای من نبود برای یک دسته آدم بی حیا، پُر رو و گدامنش، معلومات فروش، چاروادار و چشم و دل گرسنه بود برای کسانی که به فراخور دنیا آفریده شده بودند؛ و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگِ گرسنه جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه دُم می جنباند گدایی می کردند و تملق می گفتند ! [IMG]

نمیشـه دل به هرکس داد / نمیشـه از نفس افتاد پرنده با پر بستـه ، نمیشه از قفس آزاد نمیشه شب به شب خوابید ، فقط کابوس وحشت دید نمیشه در سکوت خود ، صدای گریه رو نشنید نمیشه غرق در غم بود ، ولی از گریه رو گردوند نمیشه تا ته آواز ، فقط از ترس فردا خوند گلـوی ساز دلتنگی ، پر از فریاد خاموشه دوباره سر...

مــَـن نــگاه تـــو را شـعـر مے کـنـم! تـــو شـعــر مـَــرا نـــگاه مے کنـے! × بـــازے عجیـبـی ستــــ × شـعــر نـــگاهِ تــــو ، روےِ قـــافیـــه هاےِ دلـــــــم مے نشینــد …

دیشب خدا را دیدم ارام و بی صدا میگریست من هم کنارش رفتم و گوشه ای با هم گریستیم هر دو یک درد داشتیم ادم ها...