خخخ توروحت ناسا
گفته بودم که روبند میزنم اینجا...رفته بودیم باوارث بلازا عربه گیر داده بود به من که ازدواج کردی یا نه...
آبجیمم رف گذاش کف دست مامانم. ..اونم دعوام کرد
هرچی میگم بابا به من چه...من که اصلا جوابشو نداده بودم
مامانمم گف دیگه روبند حق نداری بزاری
اعصابم خورد کرد دلم میخواست برم...