یه دفعه من با کلی ادم که به اصطلاح هر کدوم کلی کلاس داشتنو از این حرفا رفته بودیم پارک. من رفتم همراه کوچولوها سوار تاب شدم. همه ی پدر و مادرها و همه بد نگاه میکردن. منم کم نیاوردم. آخر کار که منو بزور بردن خونه همه ی باصطلاح ادم بزرگا سوارتابها بودن و کوچولوها داشتن مظلومانه نگاه میکردن که کی...