بی باده مدهوشم ساغر نوشم ز چشمه نوش تو
مستی دهد ما را گل رخسارا بهار آغوش تو
چو به ما نگری غم دل ببری کز باده نوشین تری
سوزم همچون گل از سودای دل
دل، رسوای تو من رسوای دل
گرچه به خاک و خون کشیدی مرا روزی که دیدی مرا
باز آ که در شام غمم صبح امیدی مرا صبح امیدی مرا
بی خوابی زده ب سرم
ولی انگار از کرونا جون سالم ب در بردم باز
البته این آخریه وحشتناک بود و سخت
فقط یادتون باشه تو مراسم و عروسی و ... دعوتتون کردن نرید اگه رفتید ماسک بزنید حتما
واکسن نزده بودم کارم تموم بود خخخ