نتایح جستجو

بـیـداد مـی کـنـد آفـتـاب مـُـرداد ولــی تــــــــــو آفـتــابــی نـمـی شـــوی!!!

جلد گرفته ام عشقم را با خیال و خاطره مبادا که تا بخورد حتی گوشه ی احساسم زیر دست این همه تنهایی......!!!!

خـــدایــا .. دلــم سخــت معجـــزه مــی خــواهــد ..

تنهایی چه واژه مهجوری است وقتی از رگ گردن نزدیکتری به من (نسرین فخیمی

سرود آشنایی کیستی که من این گونه به اعتماد نام خود را با تو می گویم، کلید خانه ام را در دستت می گذارم، نان شادیهایم را با تو قسمت می کنم، به کنارت می نشینم و بر زانوی تو این چنین آرام به خواب می روم؟ کیستی که من این گونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟

دیگرازدنیا هیچ نمیخواهم وقتی تو مرا میخواهی [IMG]

مـن هـنـوز گـاهـی يـواشـکـی خـواب تـو را مـی بـيـنـم . . يـواشـکـی نـگـاهـت مـی کـنـم . . صـدايـت مـی کـنـم . . بـيـن خـودمـان بـاشـد امـا مـن هـنـوز تـو را يـواشـکـی دوسـت دارم . . . راحله ترکمن

در میــزننـد ؛ پــا بــرهنــه ، تــا بــه حیـاط میــدومـ .. بــه زودی .. دیــوانــه خــواهــمـ شــد ! بــه زودی زود ،، از دســت خــواب هــا ،، و شـوخــی بــی مــزه بــاد ... !

دلتنگی کردن وتحمل کردن خیلی چیزها،کار زیادی نیست در مقابل دوست داشتن در مقابل حس ولذتی که دوست داشتن به جان ِ آدم می دهد حالا گیریم خیلی وقتها ، ساده ترین اتفاق ها و خواستن ها ، دور از دسترس باشند حالا گیریم این وسط ، فاصله ها بازی در بیاورند حالا گیریم جان آدم پر شود از هراس های کوچک وبزرگ از...

دلت تنگ یک نفر که باشد تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموشش کنی فایده ندارد... تو دلت تنگ است... دلت برای همان یک نفر تنگ است... تا نیاید... تا نباشد... تو هنوز دلتنگی !!!

خـــــــــــدایا ؛ بس که نادیدنـــی از مردم دنیا دیدم، روشنم گشت که آسایش نابینا چیست...

مگر می شود زندگی من را به هم ریخته آفریده باشد 
خــــُــــدای دانه های انار…؟!!

خدایا این بنده ی همیشه شاکی را راضی بگردان! و ذره ایی ز رضای حسین به ما بچشان!

من عشق را در تو ؛ تورا در دل؛دل را موقع تپیدن؛و تپیدن را بخاطرتو دوست دارم.. من غم را در سکوت؛ سکوت را در شب؛شب را در بستر ؛و بستر را بخاطر اندیشیدن به تو دوست دارم.. من دنیا را بخاطر خدایش؛خدایی که تورا آفرید دوست دارم...

آنقدر از تو پُرم که بایستم مقابلِ باد پشتِ سرم، جهان مست میشود!

رازَ ت را از پشتِ چشمانَت بیرون بیـــــــاور بــگو دوســتت دارم

درســت ... مـــثـــل وقـــتـــی کـــه عـــاشـــقـــت شـــدم بــــاران مـــی بــــارد، فـــــکــــر کــــنــــم دوبــــاره یــــکــــی عـــاشــــقــــت شــــده !!!

میخواهمتـــــــــــــــــ ـــ… ولــــی… دوری… خیلی خیلی دور نه دستم به دستانـــــــت میرسد نه چشمانم به نگاهتــــــــــــــــــ