گاهى وقتا
نميدانى تو را چه ميشود
خسته ميشوى
نه از چيزى نه از كارى نه از كسى
فقط و فقط از خودت
شايد اندك اندك تغيير كنى
ولى يك شب به يكباره تمامت را ميگذارى كنار
و ميخواهى "من" جديدى از خودت بسازى
كسى كه هيچ اثرى از "تو" گذشته ات را در آن پيدا نكنى
شايد فردا باز برگردى به همان "من" قديمى
ولى...