نتایح جستجو

مامانی گلاب جونم من هم پیش آ پیش تبریک میگم .

تولد زهرا فرشید خودمان هست .

تولد زهرا فرشید خودمان هست .

تولد زهرا فرشید خودمان هست .

تولدت مبارک گلم .

آرزو میکنم برات که در این شب ، به هر آرزویی که داری برسی گلم

تولد زهرا فرشید خودمان هست . تولد زهرا فرشید خودمان هست . تولد بهترین دخمل باشگاه هست . :heart: تولدت زهرا جون هست . :heart: زهرا فرشید http://www.www.www.iran-eng.ir/member.php/149030-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D9%81%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF?vmid=1645596#vmessage1645596

زهرا جونم تولدت مباررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررک. امشب که شب تولدته بهترین ها رو آرزو کن . من هم از خدا همون بهترین ها رو برات آرزومندم .

[IMG]

:heart::heart::heart::gol::gol::gol::heart::heart::heart:

خیلی هست دوست گلم خیلی سخته چون من کتاب ندارم ، از اینترنت باید سرچ کنم و بگذارم .

سلام بر دوست مهربانم خوبید شما ؟ وای مرسی که به یادم بودید .

سلام بر دوست مهربانم خوبید شما ؟ وای مرسی که به یادم بودید .

رمان سوار بر قایق محبت | اکرم واحدی سلام محسن جان زحمت قفل کردن و انتقال این رمان رو میکشی ؟

پایان :gol::gol::gol::gol::gol:

اومدم تو رو برگردونم اینبار میخوام بخاطر من برگردی. -باورم نمیشه. -چرا همش میگی باورم نمیشه؟از یه جمله دیگه استفاده کن. سرش رو پایین انداخت و سکوت کرد. -نادر آمدم دنبالت تا با هم برگردیم همه انتظار من و تو رو با هم میکشن. -چطور میتونم کاری رو که با تو کردم فراموش کنم؟ -همینطور که من فراموش کردم...

خوش بحالت کیمیا کاش سر سوزن از بزرگواری تو رو من داشتم. داخل اتاق رفتم و اشکهام سرازیر شد کاش میتونستم گذشته رو فراموش کنم اما برام خیلی سخت بود.نادر به کانادا برگشت یکهفته بعد نوید و لیلی از سفر آمدند بهمراه عمو و زنعمو به کانادا برگشتن رفتن تا برگتنشون دو ماه طول کشید.طی این مدت من خیلی فکر...

- از دست من؟ - اره چرا این کار رو کردی؟ - به خاطر نادر و تو. - به خاطر من؟ - اره کیمیا تو حیفی، دلم نمی خواد تو رو همسر شخص دیگری به جز برادرم ببینم. فقط نگاهش کردم. - کمیا گذشته را فراموش کن. نادر اشتباه بزرگی کرده اما دلت براش بسوزه،...

زشکی من کاناداست. من و نوید با هم برادر و پسرعموهای کیمیا هستم. من و کیمیا دو سال پیش نامزد کردیم و بعد از هم جدا شدیم. حالا برگشتم تا بار دیگه نظرش رو عوض کنم. یکی از اقایون که خیلی عصبانی بود و گفت: حالا چرا این قوت شب اینجا، در این محیط خلوت، اگر کسی بهتون حمله کنه چی؟ گفتم: شما درست می گین،...