نتایح جستجو

دلـــــــتَنـــــگت می شوم... چــــــشمانم را روی هـــــم می گــــذارم بـــــــلکه یادت را فـــــراموش کنم... تــــــو بگو دلــــــکم مگر می شـــــــود یـــــک عــــــمری را فراموشکــــــرد؟! امروز ... كسي كه عطر تو را زده بود در خيابان از كنار من گذشت ! و اين يعني : قتل غير عمد ...! دلم...

نـه اینکــه زانــو زده بـاشـم ... نـه ! فقط ""دلتنگــــی"" سنگین است همیـــــــــــن !...

وولــــ مـــی خــــورمــــ در لابــه لای کتـــابهـــای عــــاشقانـــه عــــاشقـــانـــه هــــا بــــر روی احساسمــ ــ آوار مـــی شـــونــد ! افسوســـ تــــو عاشقــــ نمــــی شـــــوی. [IMG]

برگشتنت همان قدر محال است که خیال می کردم رفتنت . . .

کــاش دفـتر خاطــراتم چــراغ جــادو ــبود تـــــــــــــا ـهر وقت از سر دلتنگی به رویــــش دســت می *کشیدم ، تـو از درونـش با آرزوی من بـیـرون میــ آمدی …

از مـــن مـپـــرس کــــه چــــه اندازه دلـتـنـگــــــــم! دلـــــی کــــه تــــــو در آن جـــــــای بـگـیــــــــــری هــیــچ گــــــــاه تــنـگـــــــــــــــ نــخـــــواهــــــد شــــــــد !

دیوار احساس من را همه… کوتاه می پندارند ، اما چه می دانند ، در پس این دیوار کوتاه ، زمینش عمق فراوان دارد…

از اعماق وجود فریاد می کشم نه برای شنیدن تنها برای مبارزه، مبارزه با سکوت فریاد میکشم از اعماق قلبم بر ساحل دریای نیلگون چشمانت در ساحل بارانی چشمانت تنها رنگ غم را میبینم آرام شکست می خورم و سکوت دنیایم را در بر میگیرد فریاد، سکوت، غم و چشمانت به کناره میروند و تنها من میمانم چگونه فریاد کشم...

چــایــت را تــلــخ نـــنـــوش یــک بــارنــگــاهــم کــن، تـــمــام قــنــدهــای دلــم را بــرایــت آب مـیـکـنــم ...

یادم باشد دیگر هرگز خاطره هایم را کند و کاو نکنم! مثل آتش زیر خاکستر می ماند... حساب از دستم در رفته... چندمین بار است که با یاد نگاه آخرت آتش می گیرم...؟ [IMG]

صادقانه بگويم .. کم آورده ام ؛ اين روزها ، "اگر بر فرض محال برگشتي... " ديگر خسته تر از آنم که حرفي بزنم .. از نبودن هايت گلايه کنم و يا حتي خيره شوم به چشمانت.!

گـاهـﮯ دلمـ آنقـدر از زنـدگـﮯ سیـر مـﮯ شـود ڪہ ؛ مـﮯ خـواهمـ تـا اوج آسمـاטּ پـرواز ڪنمـ و روﮮ ابـرهـا دراز بڪشمـ ! آرامـ و آسـوده ؛ مثـل مـاهـﮯ حـوضمـاטּ ڪہ چنـد روزیستــ روﮮ آبــ خـوابیـده استــ...!.

می خواهم برایِ تو نامه بنویسم می ترسم؛ پست چی عاشق ت شود کبوتر برگردد دق کند وُ دوریت را بمیرد می خواهم برایِ تو نامه بنویسم می ترسم، شهر رفتنت را بفهمد رود نبودنت را مرداب شود وُ خواب، شب را کابوس کند می ترسم در راه به باد برود بعد به دستِ چوپانی برسد وُ هوایِ گوسفندانش را رها کند وُ به...

شـعـر هـای مـرا کـسـی مـي فـهـمـد کـه عـزيـزش يـکــ غـروبِ جـمـعـه بـرایِ هـمـيـشـه رفـتـه اسـت . . شـعـر هـای مـرا کـسـی مـي فـهـمـد کـه هـر شـبِــ خـدا جـایِ خـالـی اشـ را بـغـل کـردهـ گـريـه کـردهـ در نـبـودنـش تـبــ کـرده اسـت . . شـعـر هـایِ مـرا کـسـی مـي فـهـمـد کـه سـالـيـانِ سـالـ جـز...

بعضی وقتا به یه جایی میرسی که با خودت میگی: " دیگه از خودم چی مونده ؟ " اونوقته که باید جمع کنی بری اینجوری وقتی بهش فکر میکنی شاید کمتر یادت بیاد که کجاها تو رو ندید اگه لج کنی با خودت بازم میمونی بمونی هم اخرش باید بری ولی اونموقع اونقدر شکستی که سر تا پات میشه خشم ... خشم از همه ادمایی...

چقدر شبیه گل های آفتابگردانی ! حیف با هر آفتابی می گردی ...