لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بدانی چقدر جایت خالیست .تا بدانی که نبودنت آزارم می دهد .لمس کن حروفی را که از قلبم و قلمم به روی کاغذ می چکد .لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است .لمس کن لحظه هایم را .
دلم از تمام لحظه های بی تو بودن و تنها با خیالت سر کردن گرفته است .دلم مدام بهانه تو و چشمهایت را می گیرد .نمی دانم چگونه جستجویت کنم و کجا به دنبال تو بگردم ؟تنها نبودنت دلیل دلتنگی ام نیست .حس نداشتنت دلتنگ ترم می کند .
خاموشی لبانت در لزوم واژه های نگفته ات، مثل همان
آب پاکی استُ بر اصرار اشتیاقم .من در تقدیر ذهن مانده
ام که چگونه هاله ات را رنگ می زند و هنوز بی تو بودن
در ساختار من طرح ابهام دارد .