میدونم! :|
( به طرف ( مرجان ) میگن برو خبر مرگ یارو رو بده، میره جلو در خونشون، پسرش میاد جلو در، میگه بابات خونست؟ پسره میگه: نه، شب میاد، طرف میگه خو پس بشین تا بیاد! :| )
آره دیگه، بعدا
باید اول ببینم تکلیف دخترمون چی میشه! :دی
آجو میدونم روشن فکری، کلا تو اُپِن مایندی :دی
حالا چی شد که از...