319-310
شما کردم."
سیمین دقایقی به چشمان صنم خیره شد. هنوز دچار تردید بود، ولی ناگهان گفت:" صنم جون، من همیشه به تو اطمینان داشته م و دارم. می دونم دختر خوب و پاکی هستی. به فرشته هم کاملا اطمینان دارم و می دونم، بر خلاف خیلی از دخترها، اهل کارهای زشت و خلاف نیست... باور کن به این دلیل نیست. ما...