در شهر ترانه هایم به دنبال اکسیر میگردم
اکسیری از عشق تا بتوانم
قلب مرده ام را به زندگی ابدی پیوند بزنم
به روزگاری دور از سردی و سیاهی
اکسیری که نور زندگی را بر آسمان آبی بی کران بتاباند
و هر شب روزنه های بهشت را بر گنبد کبود نمایان سازد و انگاه دوباره عطر
گل یاس از کوچه های صداقت بلند شود...