نتایح جستجو

ازص21 تا اخرص24 پونه به سختی بیمار شد. او سعی داشت تا بیماریش را مخفی کند ولی سرفه های پی در پی و خون آلودش نشان از بیماری سخت و جانکاه او داشتند . وقتی دیگران به بیماری مهلک او پی بردند که دیگر خیلی دیر شده بود و او چون گل بهاری در برابر چشمان غم زده ی من پرپر شد. وقتی به پونه فکر می کنم تمام...

ص17 تا آخرص 20 او دست نوازشی بر سرم کشید و لبخند زد. لبخندش دلنشین بود. به او اعتماد کردم .زنی که بسیار محجوب و مهربان به نظر می رسید گفت: ما را پیش خواهرت ببر. سوار ماشین شدیم. راه خانه را به آنها نشان دادم. دلم عجیب شور می زد و همین طور بی وقفه گریه می کردم.آن زن تن خیسم را در آغوش گرفته بود...

از صفحه 13 تا آخر صفحه16 اما روزگار هم چنان وفادار نماند و باز هم حادثه ای غم انگیز سعادت کوچک ما را بر هم زد.یک بعد از ظهر پاییزی که پونه هنوز برنگشته بود و من و پیوند در زیرزمین کنار هم بودیم.حال پیوند اصلا خوش نبود.درد کاملا او را از پا در آورده بود. به شدت هم تب کرده بود و من مدام دستها...

[IMG]

مرسی دخی طلااااااااااااااااااااااااااااا خیلی خوشحالم کردی عزیزم . بووووووووووووووووووووووووووووووووووس [IMG]

خیلی ممنونم پژمان جان ، خوشحالم کردی دوست مهربانم . [IMG]

مرسی دوست گلم هم بخاطر دوستی و هم بخاطر تبریک تولد . سال نو را پیش آ پیش به شما و خانواده محترم تبریک میگم .

قهری زهره جونم ؟

ممنون دوست گلم . منتظر قسمت دوم داستان هستیم .

گلم لطفا داستانهای کوتاه را در لینک داستان هاي كوتاه قرار دهید . ممنون .

از ص 9 تا اخر ص 12 پونه انقدر برایم عزیز است که هر وقت به یادش می افتم از شدت محبتی که بر او داشته و دارم،اشک می ریزم . پونه قاصدکها را دوست داشت. او می گفت: هر گاه بزرگترین قاصدک روی دست هر کسی بنشیند، تمام ارزوهایش برآورده می شود و خوشبخت خواهد شد. مرگ پونه از تمام مصیبتهایی که کشیده بودم،...

«به نام او» از صفحه5 تا آخر صفحه8 فصل1 صدای آواز پرندگانی که کنار پنجره ی اتاقم نشستند مرا از عالم خیال بیرون کشید.این آخرین شعری بود که در این خانه می نویسم. در این صبح غم انگیز که دقایق به شتاب می گذرند،حس می کنم بایستی هر چه زودتر بروم.تنها زنجیری که مرا به این خانه پیوند می داد، گسسته...

نام کتاب:غروب تنهایی نویسنده:کبری مولا خواه تعداد صفحات: 280 صفحه منبع : سایت 98ia

[IMG]

درود دوست عزیز . ممنون بخاطر درخواست دوستی .

سلام به روی ماهت عزیزم . ممنونم ، شما خوبی گلم ؟

[IMG]

ممنون از داستانهای کوتاه شما . لطفا داستانهای خود را در لینک داستان هاي كوتاه بگذارید .

گلم به بچه ها باید فرصت بدید چون الان بازدید باشگاه خیلی کم شده ، انشالله توی عید زیادتر میشه . میدونم تایپ سخته و فرصت کم ، ولی بخاطر همین چند نفری که مخاطب رمان های شما هستن بگذارید گلم . البته هر وقت که فرصت کردید . من موقت قفل میکنم تا شما اعلام آمادگی کنید .

گلم رمان رویا (مهناز صیدی) تایید شد . منتظر ادامه رمان زیبای شما هستیم .