نتایح جستجو

ﻣﻦ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﻭست ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﻢ ﺍﻣﺎ ﺩﻭست دارم... ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺳﺘﺒﻨﺪ ﺭﻧﮕﯽ ﺭﻧﮕﯽ ﺳﺮﺧﻮﺵ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻠﻨﺪ...کوتاه کوتاه ﮐﻨﻢ ﻭ ﭼﯿﺰ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭﯼ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺗﺎه ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻥﻫﺎ همین که با یک موزیک شاد برقصم با یک ترانه ملایم در اوج احساس روم و...

سبکبالترین موجوداتی که آفریدی پرندگان نیستند زنان رنجیده اند و قسم به زن وقتی می رنجد قسم به زن به لحظه ای که می تواند سبکبال تر از سنجاقکی از یک برکه دور شود...

زنی که پیراهن مردانه می پوشد یعنی: پرچم کشورش را دوست دارد آیا شما مردها حاضرید زنانه بپوشید و سرود ملی بخوانید؟

من فکر میکنم خداوند قبل از خلقت زن‌ها دست‌هایش را با بهار نارنج شُسته بعد تمام گل‌های بهشت را بوییده؛ نشسته خوش آب‌و‌هوا ترین نقطه‌ی آسمان و در حالی که دم‌نوش مهتاب‌ و انجیر می‌نوشیده و به الزام وجود عشق و وجود یک نگهبان تمام وقت برای آن و به سفیر زیبایی تمام بهشت در زمین و نیاز تمام...

از تو به آسمان شکایت خواهم برد چگونه توانسته ای، چگونه که در خود خلاصه کنی تمامی زنان روی زمین را...

عشق عجیب تر از آن است که در یک زن خلاصه شود! و زن، غریب تر از آن که در یک عشق شناخته شود! دکتر یداللهی عزیز

و زنی عادی نیستی! تو خود حیرتی! گمانی ! در آنچه می خواهد به ناگاه فرا رسد چگونه در لحظه کشف و الهام آب از دل سنگ بیرون می آوری ؟! چگونه با تکان مژه ای ماه تنها را هزار هلال می کنی ؟!

بانو نغمه عزیز تمام زن ها شاعر می‌شدند اگر مردها گریستن بلد بودند و می توانستند با رقص چشم هایشان طوفان به راه بیندازند هیچ مردی شاعر نمی شد اگر زنی... هیچ مردی شاعر نمی‌شد اگر زنی در کار نبود...

تمام زن ها شاعر می‌شدند اگر مردها گریستن بلد بودند و می توانستند با رقص چشم هایشان طوفان به راه بیندازند هیچ مردی شاعر نمی شد اگر زنی... هیچ مردی شاعر نمی‌شد اگر زنی در کار نبود...

مردانه که دلت بگیرد کدام زن میخواهد ارامت کند........؟ مردانه که بغض کنی چه زنی توانایی ارام کردنت را دارد.......؟ مرد که باشی حق این ها را نداری....... مرد که باشی حق ات فقط در دل نگهداشتن است...... مرد که باشی از دور نمای کوهی را داری...مغرور غمگین و تنها......

مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت داد نمیزنند! ناسزا نمیگویند نمیشکنند تهمت نمیزنند تنها "قدم" میزنند و در خلوت خود فرو میروند و خالی میکنند تمام خشم خود را تا مبادا به کسی که دوستش میدارد از گل کمتر گفته باشد!!! (( او را بینهایت دوست دارم ))

من منتظرم همه در جست‌وجوی کوی تواند، بی‌ آن‌که خوب تو را شناخته باشند. همه در هوای روی بهارند؛ بی آن‌که از غصه زمستان، به تنگ آمده باشند. همه در غربت شب، خوابیده‌اند، بی آن‌که از صدای خروس سحری سراغ بگیرند. پهنای شهر را وجب به وجب، گام به گام، کاویده‌ام. از نردبان‌های کوتاه و بلند مذاهب و...

در باغ دولت دگران بود مدتی این گل ز گلستان شما نیز بگذرد

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کوله ‌پشتی‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد. رفت‌ که‌ دنبال‌ خدا بگردد؛ و گفت: تا کوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت. نهالی‌ رنجور و کوچک‌ کنار راه‌ ایستاده‌ بود. مسافر با خنده‌ای‌ رو به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ کنار جاده‌ بودن‌ و نرفتن؛ و درخت‌ زیر لب‌ گفت: ولی‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ که‌ بروی‌ و بی‌...

بیاموزم ز نرگس بی قراری / غروب جمعه ها چشم انتظاری نویسم شرح هجر و بی قراری / غم نرگس غم چشم انتظاری یا اباصالح المهدی(عجل الله) ادرکنی

تنم افتاده ، خونين زير اين آواز شب ، اما دري زين دخمه سوي خانه خورشيد بگشادم

من به اندازه کافی اشپزی کردم الان نه من عاشق رانندگی م شما چطور