اصفهانیه تصادف کرده بود وسط خیابون نشسته بود میزد تو سرش می گفت ماشینم داغون شد بدبخت شدم خاک تو سر شدم.................
افسر رفت بهش گفت بد بخت اینقدر حرص ماشینتو میزنی نفهمیدی دست چپت از مچ قطع شده............... اصفهانیه یه نگاه به دستش کرد گفت یا
حضرت عباس ساعتم