نتایح جستجو

  1. خیال شیشه ای

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    بیا خاطره هایمان را در آتش سرخ گونه هایت بسوزان این چهارشنبه آتشی به پا کن به اندازه ی تمام هفته های نبودنت... اصلا این بار من برایت می سوزم من که سال هاست صورتم را با سیلی خاطره ها سرخ نگه می دارم پیمان_لطیف_نیا
  2. خیال شیشه ای

    :huh:

    :huh:
  3. خیال شیشه ای

    [IMG]

    [IMG]
  4. خیال شیشه ای

    [IMG]

    [IMG]
  5. خیال شیشه ای

    [IMG]

    [IMG]
  6. خیال شیشه ای

    با تو من قبیله ام را فراموش کرده ام! این معنی تمام شعرهای من است...

    با تو من قبیله ام را فراموش کرده ام! این معنی تمام شعرهای من است...
  7. خیال شیشه ای

    با تو من قبیله ام را فراموش کرده ام! این معنی تمام شعرهای من است...

    با تو من قبیله ام را فراموش کرده ام! این معنی تمام شعرهای من است...
  8. خیال شیشه ای

    آدمها آنقدر زود عوض می شوند! آنقدر زود که تو فرصت نمیکنی به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی چند...

    آدمها آنقدر زود عوض می شوند! آنقدر زود که تو فرصت نمیکنی به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است!؟
  9. خیال شیشه ای

    ﻓﺮﻫﻨﮓ یعنی؛ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ ﮐﻪ وجود ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﻭ ﺑﺨﺶ دﺍﺭﺩ . ﺑﺨﺶ ﺍﻭﻝ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻄﻮﺭ...

    ﻓﺮﻫﻨﮓ یعنی؛ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ ﮐﻪ وجود ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﻭ ﺑﺨﺶ دﺍﺭﺩ . ﺑﺨﺶ ﺍﻭﻝ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻄﻮﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﺨﺶ ﺩﻭﻡ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.
  10. خیال شیشه ای

    کوک کرده ام چشم هایم را برای لحظه ی آمدنت !! می ترسم این عقربه های لعنتی باهم تبانی کنند و...

    کوک کرده ام چشم هایم را برای لحظه ی آمدنت !! می ترسم این عقربه های لعنتی باهم تبانی کنند و آنقدر برخلاف آرزوهایم بچرخند که تو یادت برود فصل رسیدن است ، که باید بیایی....!
  11. خیال شیشه ای

    کوک کرده ام چشم هایم را برای لحظه ی آمدنت !! می ترسم این عقربه های لعنتی باهم تبانی کنند و...

    کوک کرده ام چشم هایم را برای لحظه ی آمدنت !! می ترسم این عقربه های لعنتی باهم تبانی کنند و آنقدر برخلاف آرزوهایم بچرخند که تو یادت برود فصل رسیدن است ، که باید بیایی....!
  12. خیال شیشه ای

    کوک کرده ام چشم هایم را برای لحظه ی آمدنت !! می ترسم این عقربه های لعنتی باهم تبانی کنند و...

    کوک کرده ام چشم هایم را برای لحظه ی آمدنت !! می ترسم این عقربه های لعنتی باهم تبانی کنند و آنقدر برخلاف آرزوهایم بچرخند که تو یادت برود فصل رسیدن است ، که باید بیایی....!
  13. خیال شیشه ای

    تا دست ِ تو را به دست آرم از کدامين کوه مي‌بايدم گذشت تا بگذرم از کدامين صحرا از کدامين...

    تا دست ِ تو را به دست آرم از کدامين کوه مي‌بايدم گذشت تا بگذرم از کدامين صحرا از کدامين دريا مي‌بايدم گذشت تا بگذرم. روزي که اين‌چنين به زيبائي آغاز مي‌شود به هنگامي که آخرين کلمات ِ تاريک ِ غم‌نامه‌ي ِ گذشته را با شبي که در گذر است به فراموشي‌ي ِ باد ِ شبانه سپرده‌ام از براي ِ...
  14. خیال شیشه ای

    اشعار نزار قبانی

    غمگین مباش یک روز صبح از خواب برمی خیزی ستاره ها را ازگیسوانت پایین می ریزی ماه را درون صندوقچه ی اتاقت می گذاری از چشمانت رد شب را بیرون کن امروز صبح دیگری ست به لبهایت گلهای سرخ بزن گردن بندی از مرواریدهای دریا ناخن هایت را به رنگ دلم رنگ کن امروز صبح دیگری ست مطمئن باش من عاشق تو خواهم ماند...
  15. خیال شیشه ای

    و تو ای جاذبه ی لطیف ِ عطش که دشت ِ خشک را دریا کنی ، حقیقتی فریبنده تر از دروغ ، با زیبایی ات...

    و تو ای جاذبه ی لطیف ِ عطش که دشت ِ خشک را دریا کنی ، حقیقتی فریبنده تر از دروغ ، با زیبایی ات ــ باکره تر از فریب ــ که اندیشه ی مرا از تمامی ِ آفرینش ها بارور می کند ! در کنار ِ تو خود را من کودکانه در جامه ی نودوز ِ نوروزی ِ خویش می یابم در آن سالیان ِ گم ، که زشت اند چرا که خطوط ِ...
  16. خیال شیشه ای

    و تو ای جاذبه ی لطیف ِ عطش که دشت ِ خشک را دریا کنی ، حقیقتی فریبنده تر از دروغ ، با زیبایی ات...

    و تو ای جاذبه ی لطیف ِ عطش که دشت ِ خشک را دریا کنی ، حقیقتی فریبنده تر از دروغ ، با زیبایی ات ــ باکره تر از فریب ــ که اندیشه ی مرا از تمامی ِ آفرینش ها بارور می کند ! در کنار ِ تو خود را من کودکانه در جامه ی نودوز ِ نوروزی ِ خویش می یابم در آن سالیان ِ گم ، که زشت اند چرا که خطوط ِ اندام...
  17. خیال شیشه ای

    دستت را به من بده نترس ! با هم خواهیم پَرید ؛ من از روی رویاهایی که رو به باد وُ تو از روی بوته...

    دستت را به من بده نترس ! با هم خواهیم پَرید ؛ من از روی رویاهایی که رو به باد وُ تو از روی بوته هایی که باران پَرَست . امید و علاقه ی من از تو ، اندوه و اضطرابِ تو از من . واژه ها ، کتاب ها و ترانه های من از تو ، سکوت ، هراس و تنهایی تو از من . حضور ، حیات و حوصله ی من از تو ، تَراخُم ، تشنگی و...
  18. خیال شیشه ای

    دستت را به من بده نترس ! با هم خواهیم پَرید ؛ من از روی رویاهایی که رو به باد وُ تو از روی...

    دستت را به من بده نترس ! با هم خواهیم پَرید ؛ من از روی رویاهایی که رو به باد وُ تو از روی بوته هایی که باران پَرَست . امید و علاقه ی من از تو ، اندوه و اضطرابِ تو از من . واژه ها ، کتاب ها و ترانه های من از تو ، سکوت ، هراس و تنهایی تو از من . حضور ، حیات و حوصله ی من از تو ، تَراخُم ، تشنگی...
  19. خیال شیشه ای

    همه چیزهای از دست رفته روزی برمی گردند . امــــا درست زمانی که یاد گرفته ایم بدون آن ها زندگی...

    همه چیزهای از دست رفته روزی برمی گردند . امــــا درست زمانی که یاد گرفته ایم بدون آن ها زندگی کنیم !
  20. خیال شیشه ای

    همه چیزهای از دست رفته روزی برمی گردند . امــــا درست زمانی که یاد گرفته ایم بدون آن ها زندگی...

    همه چیزهای از دست رفته روزی برمی گردند . امــــا درست زمانی که یاد گرفته ایم بدون آن ها زندگی کنیم !
بالا