نتایح جستجو

  1. ب

    سلام نیروانای عزیز....ممنون....جای تو وبقیه دوستان خالی بود.رفتیم و یک شمالی رو زدیم بر بدن.تا...

    سلام نیروانای عزیز....ممنون....جای تو وبقیه دوستان خالی بود.رفتیم و یک شمالی رو زدیم بر بدن.تا میانه راه فریدونکنار و محموداباد...از بابلسر خوشم نمیاد....هر چند خودم مشهدیم ولی وقتی تو خیابونای بابلسر راه میری فکر میکنی هنوز تو مشهدی..اینقدر که لهجه مشهدی میشنوی و پلاک ایران 12 میبینی....تازه...
  2. ب

    چطورین برو بچ؟؟؟؟

    چطورین برو بچ؟؟؟؟
  3. ب

    محتاجیم به دعا....شما هم همینطور...

    محتاجیم به دعا....شما هم همینطور...
  4. ب

    شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم گر سرخم، چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی نه...

    شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم گر سرخم، چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
  5. ب

    ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت شنیدم،...

    ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت شنیدم، سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
  6. ب

    افتاده بود اما طبیبان گفته بودندش اگر یک شاخه گل آرد از آن نوعی که من بودم بگیرند ریشه اش را و...

    افتاده بود اما طبیبان گفته بودندش اگر یک شاخه گل آرد از آن نوعی که من بودم بگیرند ریشه اش را و بسوزانند شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده و یک دم هم نیاسوده که افتاد چشم او ناگه به روی من بدون لحظه ای تردید شتابان شد...
  7. ب

    به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم و او هر لحظه...

    به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم و او هر لحظه سر را رو به بالاها تشکر می کرد پس از چندی هوا چون کوره آتش زمین می سوخت و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت به لب هایی که تاول داشت گفت: اما چه باید کرد؟
  8. ب

    در این صحرا که آبی نیست به جانم هیچ تابی نیست اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من برای دلبرم هرگز...

    در این صحرا که آبی نیست به جانم هیچ تابی نیست اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من برای دلبرم هرگز دوایی نیست و از این گل که جایی نیست خودش هم تشنه بود اما نمی فهمید حالش را چنان می رفت و من در دست او بودم و حالا من تمام هست او بودم
  9. ب

    برای دلبرم هرگز دوایی نیست و از این گل که جایی نیست خودش هم تشنه بود اما نمی فهمید حالش را چنان...

    برای دلبرم هرگز دوایی نیست و از این گل که جایی نیست خودش هم تشنه بود اما نمی فهمید حالش را چنان می رفت و من در دست او بودم و حالا من تمام هست او بودم دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟ نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
  10. ب

    و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد دلش...

    و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد، آنگه مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت نشست و سینه را با سنگ خارایی ز هم بشکافت! ز هم بشکافت! اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
  11. ب

    و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را به من می...

    و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را به من می داد و بر لب های او فریاد بمان ای گل که تو تاج سرم هستی دوای دلبرم هستی بمان ای گل و من ماندم نشان عشق و شیدایی و با این رنگ و زیبایی و نام من شقایق شد گل همیشه عاشق شد
  12. ب

    nafis.68 نه هنوز حرم نرفتم....شما هم برید مسافرت....بعد ببینید ...واسه شما هم از این شعرا میگذارم

    nafis.68 نه هنوز حرم نرفتم....شما هم برید مسافرت....بعد ببینید ...واسه شما هم از این شعرا میگذارم
  13. ب

    اوووه چه طولانی....

    اوووه چه طولانی....
  14. ب

    مگه نیروانا بیاد که شما هم سری به اینجا بزنید

    مگه نیروانا بیاد که شما هم سری به اینجا بزنید
  15. ب

    کوچه لره سو سپمیشم...یار گلنده توز اولماسین اب زنید راه را....

    کوچه لره سو سپمیشم...یار گلنده توز اولماسین اب زنید راه را....
  16. ب

    ضعف روزه همه رو کشته

    ضعف روزه همه رو کشته
  17. ب

    نبسته کس به من دل

    نبسته کس به من دل
  18. ب

    منم مثل تو ماتِ این قصه ام تو هم مثل من امشبو دعوتی درست تو همین ساعت و ثانیه سزاوار زیباترین...

    منم مثل تو ماتِ این قصه ام تو هم مثل من امشبو دعوتی درست تو همین ساعت و ثانیه سزاوار زیباترین رحمتی تو این حس و حال عجیب و غریب دو تا بال میخوای که رو شونته تو از هر مسیری بری می رسی تو از هر دری بگذری خونته از این سفره ها معجزه دور نیست ببین دست دنیا تو دست منه دعا می کنم تا اجابت بشه دعا می...
  19. ب

    سلام به دوستان....

    سلام به دوستان....
  20. ب

    اینترپل معرفیش کنیم شاید پیداش کنند

    اینترپل معرفیش کنیم شاید پیداش کنند
بالا