در غربـتـی بدون تــو از دست می روم
با این وجود عشق تــو تا هست می روم
چشم تــو را نشانــه گرفته ست چشم من
با یـاد تـو همیـشه از ایـن دست می روم
گـاهی بدون ایـنــکه بدانـــم چـه می کنـم
بی آدرس به کوچه ی بن بست می روم
زخـمی تــریــن ِ عقــده ی آتـشفـــشـانـیم
بغض مـرا که داغ تـو بشکست می...