احساس رضا رو درک میکنم ولی دختره نباید باور میکرد،وقتی میدونست رضا عاشقش بوده،بعد دوسال،کاملا معلومه از روی احساس تصمیم گرفته!
و اما درباره اون پسر! وقتی ورشکست شده و رفته،یعنی فرار از مشکل،اونم بدون اینکه به این دختر چیزی بگه
به هرنحوی میتونسته یه جوری بهش بگه اما نگفته،هزارتا راه وجود داشته...