نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    سلامتے روزاے بےکسے روزایے که درو دیوار ھم دلشون به حالت میسوزہ روزایے که یه بغض تو گلوتہ یه جملہ ھمش میاد تو ذھنت؛“مرد که گریہ نمیکنہ”
  2. رجایی اشکان

    برای تو می نویسم

    من به اندازه ی بی مهری چشمان تو غمگین ماندم... و به اندازه ی هر برق نگاهت به نگاهی ، نگران... تو به اندازه ی تنهایی من شاد بمان...
  3. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    کنار من بنشین و بگو چه چاره کنیم ای رحمتی از برای تب و سردرد زهرای زند به گمانم تب سردرد فراوان از خوردن آه است نه از هوا ای رحمتی
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من شبیه کوهم امّا از وسط تا خورده ام تو تصوّر می کنی چوبِ خدا را خورده ام نه! خیال بد نکن، چوب خدا اینگونه نیست من هرآنچه خورده ام از دست دنیا خورده ام ساده از من رد نشو ای سنگدل، قدری بایست من همان « فرش ِ گران سنگم » ، فقط پا خورده ام قطره ام امّا هزاران رود ِ جاری در من است غرق...
  5. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    سرعتت کند شده است رحمتی بس که هی چت میکنی در عوض فردا که شد تا لنگ ظهر استراحت میکنی
  6. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    نه! خیال بد نکن، چوب خدا اینگونه نیست من هرآنچه خورده ام از دست دنیا خورده ام ساده از من رد نشو ای سنگدل، قدری بایست من همان « فرش ِ گران سنگم » ، فقط پا خورده ام
  7. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    میدونم واسه تنوع بود زیاد سخت نگیرید دل من باز گریست قلب من باز ترک خورد و شکست باز هنگام سفر بود و من از چشمانت می خواندم که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد و از این عشق گذر خواهی کرد و نخواهی فهمید…. بی تو این باغ پر از پاییز است…!
  8. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  9. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  10. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    سرت رفته کلاهی رحمتی جان نتت گشته به مانند بادمجان خخخ
  11. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    منـ از اینـ تنهاییـ از اینـ کهـ دیر میـ آییـ از اینـ کهـ روزیـ بهـ منـ بگوییـ تو بهـ منـ نمیـ آییـ میـ ترسمـ.... چرا نمیـ دانیـ تو چگونهـ بیـ تو زمانـ میگذرد بارها اینـ را از خودمـ می پرسمـ منـ می ترسمـ...می ترسمـ...
  12. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    شباي جمعه كه مياد بياي سر مزار من دوباره باز ياد چشات زمزمه ي نبودنم ، ببين كه عاقبت چي شد قصه ي با تو بودنم خاك سر مزار من نشوني از نبودنم ،
  13. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    خیلی زیبا بود;) تو همون رویایی من پر از مجنونم من دماوندم که پای تو می مونم عمریه بی حرکت پیش چشمت کیشم تیشه بر می داری بی ستون تر میشم
  14. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    خو حتما سرعت نتت ضعیفست رحمتی من نخواستم تو بیفتی زحمتی:(
  15. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست می دیدند
  16. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    زهرای زند مدتیست اهل این تاپیک شده کار او هم گفتن جمله های شیک شده:)
  17. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
  18. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یکسان گذشت در سیهی صبح و شام ما لبخند آفتاب ندیده است بام ما
  19. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    قانون جنگل ظاهرا رحمی ندارد حرفی بزن یا سرب داغی در گلو کن هی کینه، بدبینی، دورنگی؛ عشق مشروط بوی تعفن می دهد این قصه... بو کن!
  20. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من که غارت زده ی هند نگاهت هستم از من خاک نشین تاج محل میخواهــی مشتری نیستــی و راهــی سیاراتـــی از زمین خورده ترین ماه زحل میخواهــــی
بالا