نتایح جستجو

  1. ن

    [IMG] سراپا اگر زرد و پزمرده ایم....ولی دل به پاییز نسپرده ایم...

    [IMG] سراپا اگر زرد و پزمرده ایم....ولی دل به پاییز نسپرده ایم...
  2. ن

    [IMG] سراپا اگر زرد وپژمرده ایم......ولی دل به پاییز نسپرده ایم

    [IMG] سراپا اگر زرد وپژمرده ایم......ولی دل به پاییز نسپرده ایم
  3. ن

    [IMG]

    [IMG]
  4. ن

    [IMG]

    [IMG]
  5. ن

    [IMG]

    [IMG]
  6. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    هر چه هستي ... باش ... با توام ای لنگر تسکین! ای تکان‌های دل! ای آرامش ساحل! با توام ای نور! ای منشور! ای تمام طیف‌های آفتابی! ای کبود ِ ارغوانی! ای بنفشابی! با توام ای شور، ای دلشوره‌ی شیرین! با توام ای شادی غمگین‌! با توام ای غم! غم مبهم! ای نمی‌دانم! هر چه...
  7. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    از تو که حرف می‌زنم ... همه فعل‌هایم ماضی‌اند ! حتی ماضی بعید ! ماضی خیلی خیلی بعید ... کمی نزدیک‌تر بنشین ... دلم برای یک حال ساده تنگ شده است !!!:(:heart:
  8. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود آواز عاشقانه ی مادر در گلو شکست حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد ای وای، های های عزا در...
  9. ن

    سلاااااااااااااااااااااام داهی جونم.... خوبی؟؟؟؟ به به.....آواتار جدید مبارک داهی جون.....

    سلاااااااااااااااااااااام داهی جونم.... خوبی؟؟؟؟ به به.....آواتار جدید مبارک داهی جون.....
  10. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    خيال تو.... مردن چقدر حوصله ميخواهد بي آنکه در سراسر عمرت يک روز يک نفس بي حس مرگ زيسته باشي امضاي تازه من ديگر امضاي روزهاي دبستان نيست اي کاش آن نام را دوباره پيدا کنم اي کاش آن کوچه را دوباره ببينم آنجا که ناگهان نام کوچکم از دستم افتاد و لاي خاطره ها گم شد آنجا که يک کودک غريبه...
  11. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    دلم که می شود از تمام رمز و راز های عشق جز همین سه حرف جز همین سه حرف ساده میان تهی چیز دیگری سرم نمی شود من سرم نمی شود ولی........ راستی دلم که می شود........
  12. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    لحظه های کاغذی خسته‌ام از آرزوها، آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری لحظه‌های کاغذی را روز و شب تکرار کردن خاطرات بایگانی، زندگیهای اداری آفتاب زرد و غمگین، پله‌های رو به پایین سقفهای سرد و سنگین، آسمانهای اجاری با نگاهی سرشکسته، چشمهایی پینه‌بسته خسته از درهای بسته،...
  13. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    کشت تقدیر تو ما را به که باید گفت؟ مردم از درد خدا را به که باید گفت؟ سرنوشتم اگر این است که می بینم حکم تغییر قضا را به که باید گفت؟ آی خط خوردگی صفحه ی پیشانی! این همه خط خطا را به که باید گفت؟ مو به مو حادثه بارید به هر بندم تیر باران بلا را به که باید گفت؟ هر نفس آهی و هر...
بالا