نتایح جستجو

  1. ملیسا

    روش برخورد با افرادی که خود را عقل کل میدانند

    آیا تا به حال با کسی برخورد داشته اید که احساس می کند همه چیز را می داند و هرچیزی که می گوید درست است؟ آیا تا به حال با کسی برخورد داشته اید که احساس می کند همه چیز را می داند و هرچیزی که می گوید درست است؟ مطمئنم که یکجا در زندگیمان همه ما با چنین کسی برخورد کرده ایم. سوال این است که وقتی با...
  2. ملیسا

    ده دشـمـن آقـايـان

    ده دشـمـن آقـايـان
  3. ملیسا

    عشق چیست ؟

    عشق چیست ؟ :redface::redface::redface:
  4. ملیسا

    این چه زبانیست ؟

    این چه زبانیست ؟ در دنیای وب ممکنه با زبان‌های مختلفی برخورد کنید از روسی گرفته تا بنگلادشی.و صدها زبان دیگه ، اما چطور میشه متوجه شد که یک کلمه و یا جمله مربوط به چه زبانی هست.گوگل یک ابزار کوچک ولی کاربردی برای این کار داره کافیه به این صفحه برید و کلمه و یا جمله مورد نظر را وارد کنید تا...
  5. ملیسا

    گاف شهرداری در بنرهای ماه رمضان

    گاف شهرداری در بنرهای ماه رمضان شهرداری تهران در یکی از بنرهایی که به مناسبت ماه رمضان منتشر کرد، در چاپ کلمه ابوحمزه ثمالی، به جای 'ثمالی'، 'شمالی' نوشته است. یعنی 'ابوحمزه شمالی! :w01::w01::w01:
  6. ملیسا

    بغض پیرزن

    پیرزن ایستاده بود توی صف.جوان خوش پوش پرسید:مادر!آخرین نفر شمایید؟ پیرزن در حالیکه عینک ته استکانی‌اش را روی بینی جابجا می کرد گفت:"آره مادر جون!" بعد پسر پشت سر پیرزن توی صف ایستاد...و همین مکالمه کوتاه بود که باعث شد پسرک شروع کند به حرف زدن... و اتفاقا چه حرف های قشنگی هم می زد. وقتی گفت که...
  7. ملیسا

    کارت ویزیت

    سفره افطارش در بین آشنایان و اقوام معروف بود. روزهای تاسوعا و عاشورا، دو نوع غذا نذری می‌پخت و شب عید به همه معلمان فرزندش سکه طلا هدیه می‌داد. زمانی که همسایه‌اش فوت کرده بود دسته گل سفارشی‌اش آنقدر بزرگ بود که از درب منزل کوچک متوفی، رد نشد و مجبور شدند آن را دم در بگذارند. وقتی مردی که در...
  8. ملیسا

    تشکر پدرزن

    زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند. یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او...
  9. ملیسا

    مداد

    پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت . بالاخره پرسید : - ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت : - درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم . می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند...
  10. ملیسا

    عشق و ثروت و موفقیت

    زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید. به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.» آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟» زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.» آنها گفتند: « پس ما نمی...
  11. ملیسا

    کیک مادربزرگ

    مادر بزرگ که مشغول پختن کیک بود، از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم. ـ روغن چه طور؟ ـ نه! ـ و حالا دو تا تخم مرغ. ـ نه مادر بزرگ! ـ آرد چی؟ از آرد خوشت می‌آید؟ جوش شیرین چه طور؟ ـ نه مادر بزرگ! حالم از همه‌شان به هم می خورد. ـ بله، همه این چیزها به...
  12. ملیسا

    شوخی کوچولو

    نیمروزی بود آفتابی ، در یك روز سرد زمستانی … یخبندان شدید و منجمد كننده ، بیداد میكرد. جعدهای فرو لغزیده بر پیشانی نادنكا كه بازو به بازوی من داده بود و كرك بالای لبش از برف ریزه های سیمگون پوشیده شده بود. من و او بر تپه ی بلندی ایستاده بودیم. از زیر پایمان تا پای تپه ، تنده ی صاف و همواری...
  13. ملیسا

    آنکه شنید ، آنکه نشنید

    مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است.... به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانیدقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت...
  14. ملیسا

    زندگی پس از مرگ ___ زیباست

    رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟ كارمند: بله! رئیس: خوب است. چون ساعتی پیش پدربزرگتان به اینجا آمده و می‌خواهد شما را ببیند، همان که دیروز برای شركت در مراسم تشییع جنازه اش مرخصی گرفته بودید. :w01:
  15. ملیسا

    زیبا ترین وصیت نامه

    قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید. به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند. عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از...
  16. ملیسا

    پیرمرد و دخترک

    فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی . پیرمرد از دختر پرسید : - غمگینی؟ - نه . - مطمئنی ؟ - نه . - چرا گریه می کنی ؟ - دوستام منو دوست ندارن . - چرا ؟ - جون قشنگ نیستم . - قبلا اینو به تو گفتن ؟ - نه . - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم . -...
  17. ملیسا

    مردی که لب نداشت ________ شاملو

    مردی که لب نداشت يه مردي بود حسين‌قلي چشاش سيا لُپاش گُلي غُصه و قرض و تب نداشت اما واسه خنده لب نداشت. ــ خنده‌ي بي‌لب كي ديده؟ مهتابِ بي‌شب كي ديده؟ لب كه نباشه خنده نيس پَر نباشه پرنده نيس. شباي درازِ بي‌سحر حسين‌قلي نِشِس پكر تو رختخوابش دمرو تا بوقِ سگ اوهو اوهو. تمومِ دنيا جَم شدن هِي...
  18. ملیسا

    سیگار بعد از خاموش شدن هم خطرناک است!!

    سیگار بعد از خاموش شدن هم خطرناک است!! قبلا تحقیقات بسیاری انجام شده بود که خطرات دود سیگار را برای فرد سیگاری و هم‌چنین افرادی که در کنار او هستند نشان می‌داد. اما بررسی‌های جدید نشان می‌دهد حتی بعد از خاموش شدن سیگار... دود و ترکیباتی که بعد از خاموش شدن سیگار در محیط پراکنده می‌شوند...
  19. ملیسا

    تفاوت عشق و ازدواج

    تفاوت عشق و ازدواج يك روز پدر بزرگم برام يه كتاب دست نويس آورد، كتابي كه بسيار گرون قيمت بود، و با ارزش، وقتي به من داد، تاكيد كرد كه اين كتاب مال توئه مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم كه چرا بايد چنين هديه با ارزشي رو بي هيچ مناسبتي به من بده. من اون كتاب رو گرفتم و يه جايي...
  20. ملیسا

    بي ربط و با ربط، حرف مشتري گوهر است

    سالها پیش ؛ بخش پونتياك شركت خودروسازي جنرال موتورز شكايتي را از يك مشتري با اين مضمون دريافت كرد: اين دومين باري است كه برايتان مي نويسم و براي اين كه بار قبل پاسخي نداده ايد، گلايه اي ندارم ؛ چراكه موضوع از نظر من نيز احمقانه است! به هر حال ، موضوع اين است كه طبق يك رسم قديمي ، خانواده ما...
بالا