نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    يک مسافر تنها درحوالی جاده مثل پنجره دلباز،مثل سايه ها ساده بي خيال از دنيا،با تبسمی شيرين آمده پر از احساس،دل به زندگی داده وای از اين باران! قصه گوی سال های بی حضور که باوسواسی شگرف حلقه های دلبستگی را خيس می کند آنقدر خيس تا لبريز شوند ... ناگهانی تر از آمدنت،می روی بی بهانه... من می...
  2. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    کـجــاي ايـن جــنـگـل شــب پنهون مي شي خورشيدکم پشـت کدوم ســد ســکـوت پـر مـي کــشــي چــکـاوکم چرا بـه من شک مي کنی مـن کـه مـنـــم بـرای تــو لبـریـزم از عـشــق تــو و سـرشــارم از هــوای تــو دسـت کدوم غزل بـدم نـبــض دل عـاشـقـمـو پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقـمو گـریه نمی کنم...
  3. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    قسـم تو رو به قیمت جون به همین یه لقمه نون تو رو به ماه آسمون به عاشقای بی نشون تو رو به حرمت چشات به همه مقدسات تو رو به خود خدا به هق هق شبونه ها قسمت می دم قسمت می دم قسمت می دم قسمت می دم از عشقم نگذری قسمت می دم که از اینجا نری قسمت می دم قسمت می دم قسمت می دم از عشقم نگذری قسمت می دم که...
  4. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تا اطلاع ثانوي میون این همه فریب تو این همه حیله دیگه تا اطلاع ثانوی عاشقی تعطیله دیگه تا اطلاع ثانوی نه حرف دارم نه حنجره عشقمه زندون می کنم پشت هزار تا پنجره نگاهمو پس می گیرم جلوش یه دیوار می زنم جمله ی دوست دارم رو کنج دلم دور می زنم تا اطلاع ثانوی عاشقی تعطیله دیگه میون این همه فریب تو این...
  5. hamedinia_m51

    كوي دوست

    مثل باران چشم هایت دیدنی است، شهر خاموش نگاهت دیدنیست، زندگانی معنی لبخند توست، خنده هایت بی نهایت دیدنیست..
  6. hamedinia_m51

    كوي دوست

    از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند پوشانده‌اند "صبح" تو را "ابرهای تار" تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند ای گل گمان مبر به شب جشن می‌روی شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند یک نقطه بیش فرق...
  7. hamedinia_m51

    كوي دوست

    تو باراني من باران پرستم تودريايي من امواج تو هستم اگرروزي بپرسي باز گويم: تو من هستي و من نقش تو هستم ...
  8. hamedinia_m51

    سلام دوست عزيز ازتاپيكهائي كه برام گذاشتي ممنون خيلي زيبا بود . موفق باشيد .

    سلام دوست عزيز ازتاپيكهائي كه برام گذاشتي ممنون خيلي زيبا بود . موفق باشيد .
  9. hamedinia_m51

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    تواين روزهاي بي كسي كه هر كي فكر خودشه من كه بريدم از همه دلم فقط به تو خوشه وقتي تو هستي دلخوشي بيخودي پرپر نمي شه دلواپسي دربه دره، چشم منم تر نمي شه حس قشنگ ما شدن با بودنت تازه مي شه آخه زير سايه ي تو دلش مي خواد قد بكشه به جز تو پاي هيچ كسي به فكر من وا نمي شه شب سياه...
  10. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم اینجا و آنجا و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت و هی این و آن سرسری آمد و رفت ولی هیچکس واقعاً اتاق دلم را تماشا نکرد دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد. یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است یکی گفت چه دیوارهایش سیاه است یکی گفت چرا نور...
  11. hamedinia_m51

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    اي بهانه ي بودنم ، از پس پرده ي اشگهايم .... نامت را فرياد کردم. طنين صدايم .... چون پژواکي در کوه .... دوباره به سويم باز گشت . دوباره بازگشتي ... نه اين تنها طنين تنهايي هايم بود که دوباره به سويم بازگشتند .
  12. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    آمدم آمدم تا به تو آویزم لیک دیدم که تو آن شاخه بی برگی لیک دیدم که تو بر چهره امیدم خنده مرگی وه چه شیرینست بر سر گور تو ای عشق نیاز آلود پای کوبیدن وه چه شیرینست از تو ای بوسه سوزنده مرگ آور چشم پوشیدن وه چه شیرینست از تو بگسستن و با غیر تو پیوستن در بروی غم دل بستن که بهشت اینجاست
  13. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    بگذار... بگذار سر به سینه من تا بگویمت اندوه چیست؟ عشق کدام است؟ غم کجاست؟ بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از اشیان جداست بگذار سر به سینه من تا که بشنوی اهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید پیش از این نپسندی به کار عشق ازار این رمیده ی سر در کمند را هنگامی که از جاده های...
  14. hamedinia_m51

    فراق یار

    خداحافظ آخرین قصه ! بیا ای بی وفای من و امشب را فقط امشب برای خاطر آن لحظه های درد کنار بستر تاریک من ، شب زنده داری کن که من امشب برای حرمت عشقی که ویران شد برایت قصه ها دارم تو امشب آخرین اشکم بروی گونه می بینی و امشب آخرین اندوه من مهمان توست بیا نامهربان و امشب را کنار بستر تاریک من شب...
  15. hamedinia_m51

    فراق یار

    تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم تویی آن آسمان صاف و روشن من این کنج قفس مرغی اسیرم ز پشت میله های سرد تیره نگاه حسرتم حیران به رویت در این فکرم که دستی پیش اید و من ناگه گشایم پر به سویت در این فکرم که در یک لحظه غفلت از این زندان خاموش پر بگیرم به چشم مرد...
  16. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    باران نم نم ریز و من، در امتداد من، نگاهم و پاهایم و خیسِ خیابان و آدمهای هراسان و چتر و چتر و چتر باران، باران و اشکهای ناپیدا، روی گونۀ من. چه فرصت خوبی، که هر چه بغض دارم، در این خیابان خیس بترکانم
  17. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تن و روح و دل و جونم کلید قفل زندونم دلت یه عمره که خستس تو چشمات اینو می خونم مثل ابری مثل بارون واسه کویر خوشکیدم یه دونیا عشق یه دنیا نور توی برق چشات دیــــــم نه امروزی نه دیروزی مثل نفس تــــــو هر روزی مثل شمعی واسه خوبی می سازی و می سوزی غمش با من خوشیش با تو تمام دل خوشیش با تو...
  18. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    عشق من تو باش نه براي اينکه در اين دنياي بزرگ تنها نباشم. تو باش تا در دنياي بزرگ تنهاييم تنها ترين باشي..
  19. hamedinia_m51

    فراق یار

    روح من از پل ترديد گذشت چونكه بودنم يا كه نبودن همه اش فلسفه بود گر چه پيدا نشود آنكه بگويد : شاخه ها خانه تكاني كه كنند بودنت يا كه شدن فصل انديشه ماست ليك رد پاهاي حقيفت همه دنياي دل است
  20. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    من با توام ای رفیق ، باتو همراه تو پیش مینهم گام در شادیتو شریک هستم بر جام میت میزنم جام من با توام ای رفیق، با تو دیری است که با تو عهد بستم همگام توام، بکش به راهم همپای توام ، بگیر دستم پیوند گذشته های پر رنج اینسان به تو ام نمود نزدیک همبند تو بوده ام زمانی در یک قفس سیاه و تاریک رنجی که تو...
بالا