نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    سلام گذشت با یه 14:D

    سلام گذشت با یه 14:D
  2. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  3. رجایی اشکان

    یک جرعه کتاب..

    نشسته ام رو کاناپه و به ساعت نگاه می کنم. چهار و سی و یک دقیقه. زنم می گوید:« دیگه دوست نداری بغلم کنی؟» می گویم:« همین دو دقه پیش بغلت کردم.» _کِی؟ _دیوونه. لب و لوچه اش را مچاله می کند. اخم هایش می روند تو هم. _ گفتم بغلم کن. ناچار بغلش می کنم. _ دوستم داری؟ _آره جوجو...
  4. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  5. رجایی اشکان

    انگشتای دستمان یکی کوچک ، یکی بزرگ یکی بلند و یکی کوتاه یکی قوی و یکی ضعیف ... اما هیچکدام دیگری...

    انگشتای دستمان یکی کوچک ، یکی بزرگ یکی بلند و یکی کوتاه یکی قوی و یکی ضعیف ... اما هیچکدام دیگری را مسخره نمیکند هیچکدام دیگری را له نمیکند و هیچکدام برای دیگری تعظیم نمیکند آنها کنار هم یک دست میشوند و کار میکنند گاه ما انسانها اگر از کسی بالاتر بودیم , لهش میکنیم و اگر از کسی پایینتر بودیم او...
  6. رجایی اشکان

    سالها بعد وقتی عکسمان زیر غبار تنهایی ترک می خورد، شعرهایم، سینه به سینه میان دلبرکان غمگين شهر...

    سالها بعد وقتی عکسمان زیر غبار تنهایی ترک می خورد، شعرهایم، سینه به سینه میان دلبرکان غمگين شهر دست به دست می شود. کسی چه میداند کاش آنها... به آرزوهایمان برسند. پویا_جمشیدی
  7. رجایی اشکان

    بیا قسمت کنیم بوسه را تو لبهایت را بیاور من جانم را قول می دهم کسی مدیون نشود . . . مرا در...

    بیا قسمت کنیم بوسه را تو لبهایت را بیاور من جانم را قول می دهم کسی مدیون نشود . . . مرا در آغوشت بفشار بگذار دل ضعفه بگیرم از اینهمه عاشقانه های محکم تو می شود کمی بخندی به حوض آب ؟ میخواهم عکس بگیرم یادگاری از روی ماه ....
  8. رجایی اشکان

    اگر خوشبختی را برای يک ساعت می خواهيد، چرت بزنيد. اگر خوشبختی را برای يک روز می خواهيد، به پيك...

    اگر خوشبختی را برای يک ساعت می خواهيد، چرت بزنيد. اگر خوشبختی را برای يک روز می خواهيد، به پيك نيك برويد. اگر خوشبختی را برای يک هفته می خواهيد، به تعطيلات برويد. اگر خوشبختی را برای يک ماه می خواهيد، ازدواج كنيد. اگر خوشبختی را برای يک سال می خواهيد، ثروت به ارث ببريد. اگر خوشبختی را برای يک...
  9. رجایی اشکان

    هـَمـیـشــه ... زمــِسـتـان کــه مـی رود، یک چـیـز هــایـی جـا مـی مـانـَد مـَثـلا چــَتـری در...

    هـَمـیـشــه ... زمــِسـتـان کــه مـی رود، یک چـیـز هــایـی جـا مـی مـانـَد مـَثـلا چــَتـری در ایـسـتـگــاه قــَـطـار ... نـگـاهـی پــُـشـت بـُخـار شـیـشـه ... و رَد پـایـی روی بـَـرفــــ ...
  10. رجایی اشکان

    هـَمـیـشــه ... زمــِسـتـان کــه مـی رود، یک چـیـز هــایـی جـا مـی مـانـَد مـَثـلا چــَتـری در...

    هـَمـیـشــه ... زمــِسـتـان کــه مـی رود، یک چـیـز هــایـی جـا مـی مـانـَد مـَثـلا چــَتـری در ایـسـتـگــاه قــَـطـار ... نـگـاهـی پــُـشـت بـُخـار شـیـشـه ... و رَد پـایـی روی بـَـرفــــ ...
  11. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدای من کمی پائین بیا و روی این نیمکت کنارم بنشین کمی دستم را بگیر کمی شانه هایم رابفشار کمی از گریه هایم را تماشاکن میدانی عجیب گرفته ام رهایم نکن که اگر تو نیز رهایم کنی ...
  12. رجایی اشکان

    ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟ آنا: چه فرقی میکنه؟ وقتی دوتاشون بدن ادوارد: وقتایی که...

    ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟ آنا: چه فرقی میکنه؟ وقتی دوتاشون بدن ادوارد: وقتایی که باهات حرف میزنم و حواست پیش یکی دیگه س، این میشه رنج! آنا: خب درد چیه اونوقت؟؟ ادوارد : که با این حال باز دوستت دارم
  13. رجایی اشکان

    ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟ آنا: چه فرقی میکنه؟ وقتی دوتاشون بدن ادوارد: وقتایی که...

    ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟ آنا: چه فرقی میکنه؟ وقتی دوتاشون بدن ادوارد: وقتایی که باهات حرف میزنم و حواست پیش یکی دیگه س، این میشه رنج! آنا: خب درد چیه اونوقت؟؟ ادوارد : که با این حال باز دوستت دارم
  14. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  15. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  16. رجایی اشکان

    " چرا تا عادتت کردم به فکر رفتن افتادی ":cry:

    " چرا تا عادتت کردم به فکر رفتن افتادی ":cry:
  17. رجایی اشکان

    کلمه هـآ بہ ذهـنــــ هـآ بـرمےگـردنــد ... اشیــأ به کارخـآنه هـآ ... تــو بہ خـآطـرآتــــــــ...

    کلمه هـآ بہ ذهـنــــ هـآ بـرمےگـردنــد ... اشیــأ به کارخـآنه هـآ ... تــو بہ خـآطـرآتــــــــ ... منـــ به جنگـــــ ... حــآلا شبــــــ هـآ خـودمــ رآ بہ تیــررَســـِ دشمنــــ رسـآنـده امــ ..!!! تــآ نشــآنــ بـدهـمـــ دلتنگـے وَقتـــــُ بـےوقتـــــ رآ نمـےفَـهـمـــد ..!!! و درستـــــ در...
  18. رجایی اشکان

    منـــ دور مـآنــده امــ !!! نــآخـوآنـده مــآنـده امـــ !!! رفتمــــ از دستـــــ ،، و بہ...

    منـــ دور مـآنــده امــ !!! نــآخـوآنـده مــآنـده امـــ !!! رفتمــــ از دستـــــ ،، و بہ آغـوشــــِ خـودمــ بـرگشتمـــ !!! جـآ بـہ انــدازه ۍ تنــهــآیـےِ منـــ ،، در منـــ نیستـــــ ...!!!
  19. رجایی اشکان

    باران هم برای آمدن بهانه می گیرد ، می ترسد از باریدن هوای مسمومی است ، سرزمینی پر از گرگ ... من...

    باران هم برای آمدن بهانه می گیرد ، می ترسد از باریدن هوای مسمومی است ، سرزمینی پر از گرگ ... من به یک قطره آب هم قانعم در جایی که حتی این کویر هم غنیمت است! سر به زیر بودم رویاهایم بر باد رفت ، سر به هوا شدم و همه چیز زیر خاک رفت... تشنه ام ، در حسرت محبت ، در آرزوی همنشینی با کسی که تنها برای...
بالا