نتایح جستجو

  1. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    ز آرزوی لبت عراقی را شد مسلم حدیث جان گفتن
  2. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    این گل ز بر همنفسى مى آید شادى به لبم ازو بسى مى آید
  3. floe

    سلام نوشی جون ممنون عزیز

    سلام نوشی جون ممنون عزیز
  4. floe

    شعر نو

    بعد دیدار تو تو مثل راز پاييزي و من رنگ زمستانم چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نمي دانم تو مثل شمعداني ها پر از رازي و زيبايي و من در پيش چشمان تو مشتي خاك گلدانم تو درياي تريني آبي و آرام و بي پايان و من موج گرفتاري اسير دست طوفانم تو مثل آسماني مهربان و آبي و شفاف و من در آرزوي قطره هاي پاك...
  5. floe

    رباعی و دو بیتی

    اى باد حدیث من نهانش میگو سر دل من به صد زبانش میگو میگو، نه بدانسان كه ملالش گیرد میگو سخنى و در میانش میگو حافظ:gol:
  6. floe

    غزل و قصیده

    ساقیا نوروز و یار آمد بیاور جام را سال دیگر کی بود این باده ی گلفام را ؟ زاهدان در خلوت اند و ما بصحرا می رویم وین زمستانم بشد رندان درد آشام را بلبل مرغ صراحی میکند قل قل ز دوش...
  7. floe

    غزل و قصیده

    باز امشب قلب من٬ دیوانه گی از سر گرفت شعله های خفته من آتش دیگر گرفت روح من آزاده بود در کهکشان بیکران لیک جسم خاکی یکدم مرا در بر گرفت ما و دل در انتظار لحظه ی دیدار ها میتپیم و یادی او این خانه را در بر گرفت سرنوشت وهستی من دفتر فریاد هاست ای دریغا نعره در سینه ام آخر گرفت خنده بر لب٬داغ...
  8. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    از دلارامي ونغزي چون غزلهاي شهيد وز دلاويزي و خوبي چون ترانه بوطلب .
  9. floe

    آخه چرا برای چی اوضاع سودابه جونم خوب نباشه به من بگو شاید بتونم کمکت کنم

    آخه چرا برای چی اوضاع سودابه جونم خوب نباشه به من بگو شاید بتونم کمکت کنم
  10. floe

    سلام سودابه جان ممنون چکار میکنی اوضاع خوبه؟!

    سلام سودابه جان ممنون چکار میکنی اوضاع خوبه؟!
  11. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    مصرع اش گرمی از شرر دارد مقطع اش معنی دیگر دارد
  12. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    دلی بشکسته و انگشت و دندان چه کس داند چنین حال و فغانم ؟
  13. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    من ببوی گل در افتادم بروی یار خویش بوسه ها بر ما طلب شد هر صباح وشام را
  14. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    داني كه چنگ و عـود چه تقرير مي‌كنـنـد؟! پنهان خوريد باده كه تـعزير مي‌كنـنـد
  15. floe

    فريدون مشيري

    چشم من روشن آخر اي دوست نخواهي پرسيد كه دل از دوري رويت چه كشيد سوخت در آتش و خاكستر شد وعده هاي تو به دادش نرسيد داغ ماتم شد و بر سينه نشست اشك حسرت شد و بر خاك چكيد ن همه عهد فراموشت شد چشم من روشن روي تو سپيد جان به لب آمده در ظلمت غم كي به دادم رسي اي صبح اميد آخر اين عشق مرا خواهد كشت...
  16. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    نه هفت هزار سال شادى جهان این محنت هفت روزه غم مى ارزد
  17. floe

    شعر نو

    ای همیشه خوب ماهي هميشه تشنه ام در زلال لطف بيكران تو مي برد مرا به هر كجا كه ميل اوست موج ديدگان مهربان تو زير بال مرغكان خنده ها ت زير آفتاب داغ بوسه هات اي زلال پاك جرعه جرعه جرعه مي كشم ترا به كام خويش تا كه پر شود تمام جان من ز جان تو اي هميشه خوب اي هميشه آشنا هر طرف كه مي كنم نگاه تا همه...
  18. floe

    رباعی و دو بیتی

    هیچیم و ز هستی هوسی ریخته ایم از بی پروبالی قفسی ریخته ایم دل تا چقدر به ضبط ما پردازد در آینه رنگ نفسی ریخته ایم
  19. floe

    غزل و قصیده

    ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت حيف است طايری چو تو در خاکدان غم زين جا به آشيان وفا می‌فرستمت در راه عشق مرحله قرب و بعد نيست می‌بينمت عيان و دعا می‌فرستمت هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خير در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب جان عزيز خود...
  20. floe

    مشاعرۀ سنّتی

    یك دم غریق بحر خدا شو گمان مبر كز آب هفت بحر به یك موی تر شوی
بالا