نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    از مهتابی خانهُ من تا آفتابی خانهُ تویک دست فاصله ست.دستت رادراز کن تامهتابی آفتابی شود .شهیار قنبری

    از مهتابی خانهُ من تا آفتابی خانهُ تویک دست فاصله ست.دستت رادراز کن تامهتابی آفتابی شود .شهیار قنبری
  2. hamedinia_m51

    از مهتابی خانهُ من تا آفتابی خانهُ تویک دست فاصله ست.دستت رادراز کن تامهتابی آفتابی شود. شهیار قنبری

    از مهتابی خانهُ من تا آفتابی خانهُ تویک دست فاصله ست.دستت رادراز کن تامهتابی آفتابی شود. شهیار قنبری
  3. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    ببار ای بارون ببار‎ با دلُم گریه كن، خون ببار‎ در شبای تیره چون زلف یار‎ بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون‎ ‎ دلا خون شو خون ببار‎ بر كوه و دشت و هامون ببار‎ دلا خون شو خون ببار‎ بر كوه و دشت و هامون ببار‎ به سرخی لبای سرخ یار‎ به یاد عاشقای این دیار‎ به داغ عاشقای بی مزار ای بارون‎ ‎...
  4. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    ساعتها زیر سقفِ زیر بارون صدای بـارون تو ماشین آسمونی که خاکستری و سرده خیس و تنده قطره های غمگین که به گوش من چه زیباست وقتی جای این زمینم دیدم اوج بی قراری عاشق این سرزمینم خیلی وقته اینطوری بـارون نباریده سکوت میشمُره لحظه های انتظارُ قطره ها جمله سقوط . ٢ اون همه ابر سیاه اومد و رفت اما از...
  5. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    حرفام زياد نيست... اما كم هم نيست ...كم نيست از غصه ....از قصه نا گفته ها هميشه ... از يه جايي شروع ميشه ... همه چيز يه آغازي داره آغازي كه ....... تا هميشه به ياد موندنيه...
  6. hamedinia_m51

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت سال ها هست که از دیده ی من رفتی ،لیک دلم از مهر تو آکنده هنوز دفتر عمر مرا ، دست ایام ورق ها زده است زیر بار غم عشق ، قامتم خم شد و پشتم بشکست در خیالم اما ، همچنان روز نخست ، تویی آن قامت بالنده هنوز در قمار غم عشق، دل من بردی و با دست تهی منم آن...
  7. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    از زندگی ، به وسعت یک عمر خسته ام بیشاز تمام آدمیان دل شکسته ام از هر چه بسته بود دل به دنیاگسسته ام هرگز دلم به گردش دوران نبسته ام من کوله باری از غم و اندوه بسته ام چشم انتظار تو در جاده های عمر ای مرگ بی سرو سامان نشسته ام
  8. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    یه روز سراب من و خواب من و شراب من تو بودی و تو امروز شهاب من و تاب من و عذاب من تو هستی وتو یه روز بهار من و یار من و قرار من تو بودی و تو امروز خزان من و زوال من و زیان من تو هستی و تو ستاره ها رو شمردم نیومدی و نمردم بیا که جون نسپردم بیا که جون نسپردم میون گریه دویدم حباب اشکو دریدم ندیدمت...
  9. hamedinia_m51

    درد دل...

  10. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  11. hamedinia_m51

    مرسي تصوير ومتن بسيار زيبائي بود ممنون .

    مرسي تصوير ومتن بسيار زيبائي بود ممنون .
  12. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    من به همراه نسیم یک صبح به سبک بالی یک چلچله خواهم کوچید به دیاری که در آنجا سخن از فاصله نیست صحبت از نزدیکیست ....
  13. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    حس خوب باتوبودن دیگه با من آشنا نیست شعر خوب از تو گفتن دیگه سوغاتی من نیست من همونم که یه روزی واسه چشمات خونه ساختم واسه بوسیدن دستات همه زندگیمُ باختم توی رودخونه قلبت قایق من رفتنی بود من از اول می دونستم قایقم شکستنی بود واسه قلبت صدتا عاشق زیر پنجره ت می خوندم توی هر شهری که بودی من مسافرت...
  14. hamedinia_m51

    خواهم رفت روزی با تمام احساس با تمام دنیا و هستی ام آمدنم را رویایی نبود ، و رفتنم در اوج...

    خواهم رفت روزی با تمام احساس با تمام دنیا و هستی ام آمدنم را رویایی نبود ، و رفتنم در اوج خواستن توست و این شاید تکراری باشد از گذشته های دور : آمدن ، ماندن ، فراموشی و باز .... و این شاید تکامل تمام رویا ها ی نیمه تمام تمام خواستن ها و نبودن ها ... خواهم رفت روزی با تمام احساس...
  15. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    يه شب مهتاب ماه مياد تو خواب منو مي بره كوچه به كوچه باغ انگوري باغ آلوچه دره به دره صحرا به صحرا اونجا كه شبا پشت بيشه ها يه پري مياد ترسون و لرزون پاشو مي ذاره تو آب چشمه شونه مي كنه موي پريشون يه شب مهتاب ماه مياد تو خواب منو مي بره ته اون دره اونجا كه شبا يكه و تنها تكدرخت بيد شاد و پر...
  16. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

  17. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

  18. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ميدونم برات عجيبه اين همه اصرار و خواهش اين همه خواستن دستات بدون حتا نوازش ميدونم كه خم نداره واسه تو گريه ي دردم ميگذري از من و ميري اما باز من برميگردم ميدونم برات عجيبه من با اون همه غرورم پيش همه ي بديهات چه جوري بازهم صبورم ميدونم واسه ات سواله كه چرا پيشت حقيرم دور ميشي منو نبيني باز...
بالا