شبی گذشت ، مثل شبهای پیش و پس
و ما باز، در خیال پرواز سر بر بالش پر دادیم
آرزویمان خواب بال بود ، که خواب چشمانمان را ربود
چنان عمیق در چاه بی پایان آمال خفتیم که نه بانگ " حی علی الفلاح " اذان را شنیدیم
و نه طنین " جاهدوا فی الله " جهاد را....
و به ناگاه به کابوس شرم از خواب پریدیم
واااای ...