نه بابا انقدراام كه فك ميكني غمگين نيستم
بازباران باريد.....
باز باران باريد
خيس شد خاطره ها
مرحبا بر دل ابري هوا
هر كجا هستي باش
آسمانت آبي
وتمام دلت از غصه ي دنيا خالي.
اي چطوره؟
آه.....آه........آه
او چرا اين را نمي داند كه در اينجا
من دلم تنگ است،يك ذره ست؟
اي داد بر من ،داد
من نمي دانم چرا هنوز اين را نمي داند؟
كه من بيچاره هم در سينه دل دارم
كه دل من هم دل ست آخر؟
سنگ و آهن نيست
چرا اين قدر از من غافل است آخر؟