تا کی تحمل غم و تا کی خدا خدا
دیگر ز یاد برده گمانم مرا خدا
در سنگسار، آیینه ای را که می برند
شاید شکسته خواسته از ابتدا خدا
اکنون که من به فکر رسیدن به ساحلم
در فکر غرق کردن کشتی است ناخدا
امکان رستگاری من گر نبوده است
بیهوده آزموده مرا بارها خدا
با نیت بهشت اگرم افریده است
می راندم به سوی...