رد پا
رد پا
شبی مردی در رؤیا بود.اودر خواب دید که با معبودش در طول ساحل قدم میزند.ودر پهنه آسمان صحنه هائی از زندگیش آشکار میشود.درهرصحنه اومتوجه شد دو اثر ردپا برروی ماسه ها هستند.یکی متعلق به او ودیگری از آن معبودش.زمانی یک صحنه از زندگی گذشته اش را دید.اوبه ردپاها در روی ماسه نگاه کرد.متوجه...