نتایح جستجو

ماشا... چه سرعتی به فلک می رسد از روی چو خورشید ِ تو نور قل هو اله احد چشم ِ بد از روی تو دور

مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هردم فریب چشم جادویت

سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام شمه ای از نفحات نفس یار بیار

اتی و نصیحت ؟

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها.....

نه ، ولی درست نبود تو تاپیک چند نفر تاپیکش پیدا نمیکنم

سلام خدا جون تقدیم به تو هزاران بار شکرت

تو اون تاپیک چی گفتی ؟

بی ادب ...:cool:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند

مخور ای دل غم از دنیای فانی که آخر بگذرد این زندگانی

دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم

دردلم بود که بی دوست نباشم هرگز ... چه توان کرد که سعی منو دل باطل بود

بسیار زیبا;) نالم ز دل چو نای من اندر حصار نای پستی گرفت همت من زین بلند جای دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد یاد حریف و شهر و رفیق سفر نکرد

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت ازرده گزند مباد

تا ابد معمور باد آن خانه کز خاک درش هر نفس با بوی رحمان می وزد باد یمن

آدمی به خوب و بد همیشه عادت می کنه هر کسی یه جور خداوندو عبادت می کنه

مرا رواست که دعوی کنم به صدق ارادت که هیچ در همه عالم به دوست برنگزیدم

سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واصل شو به الطاف خداوندی