نتایح جستجو

  1. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    من و تو... من و تو... میدانستم عاشق بارانی ، آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ، تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد این اشکهای من است که بر روی تو میبارد آسمان با دیدن چشمهای من می نالد عشق همین است و راه آن نفسگیر باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،...
  2. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    معشوقه من ... هنوز هم صدقه هایم به نیت سلامتی توست… هی….؟ معشوقه ی من…. سلامتی…؟؟؟!!!!
  3. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    اگر یک روز از زندگی من باقی مانده باشد از هر جای دنیا چمدان کوچکم را می‌بندم راه می‌افتم ایستگاه به ایستگاه… مرز به مرز… پیدایت می‌کنم ، کنارت می‌نشینم بهت میگم تا بی نهایت دوستت دارم…:gol:
  4. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی... من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ، تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان، او که میفهمد حال ما را...
  5. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    قدم می زنم در باغ خاطرات جز تو نمی بینم جز تو نمی خوانم جز تو نمی خواهم همیشه بهار است همیشه صدای عشق دلم برمی آید که از منِ عاشق خفته جان برایت می خواند با خیالت قدم می زنم تو می خندی چشم هایم بسته لمس این رویا چه زیباست رویای تو در نزدیکی
  6. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    دوستت دارم... دوستت دارم... خیلی دوستت دارم تنها عشق تمام زندگی ام دلم برای تو هر لحظه خیلی خیلی تنگ میشود مواظب قلب مهربان وبزرگت باش نفسم...:cry::gol:
  7. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    برای تو زندگی می کنم، به عشق تو زنده هستم،اگر نباشی دیگر نیستم تویی که بودنت به من همه چیز می دهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو می رود… عشق تو، حضور تو، به من نفس می دهدهوای بودنت این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم نه به انتظار شکستم، نه منتظر کسی دیگر هستم تو در قلبمی و تنها نیستی،...
  8. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    من در آستان چشمان تو دلم را و تمام دلم را باختم بی آن که بدانی و چه حقیرانه و مبهوت به چشمانت خیره شدم که شاید... راز نگاه گنگم را بفهمی اما افسوس...... حالا که گاه گاهی فرسنگها از من دورمی شوی چه ملتمسانه مردنم را آرزو می کنم
  9. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    پیش از تو آبی آرام اجازه جاری شدن را نداشت شقایق عاشق بود و اجازه دوست داشتن را نداشت آسمان غمگین بود و چاره ای جز گریستن نداشت پیش از تو قلبها بی ستاره بود و تنها.... غروب بی افق بود و سپیده دم بی نور.... فاصله ها مبهم بود و رویاها حقیقتی تلخ... عشق احساسی غریب بود و...
  10. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تنها غمگین نشسته با ماه در خلوت ساکت شبانگاه اشکی به رخم دوید ناگاه روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوز عاشقم آه
  11. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    هیچ جز یاد تو رویای دل آویزم نیست هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست عشق می ورزم و می سوزم فریادم نه دوست می دارم و می خواهم و پرهیزم نیست نور می بینم و می رویم و می بالم شاد شاخه می گسترم و بیم ز پاییزم نیست ... هیچ جز یاد تو رویای دل آویزم نیست هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست...
  12. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    امروز را به باد سپردم امشب کنار پنجره بیدار مانده ام دانم که بامداد امروز دیگری را با خود می آورد تا من دوباره آن را بسپارمش به باد
  13. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    در پی آن نگاه های بلند ، حسرتی ماند و آه های بلند!
  14. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    اگرتمام دنیا را هم یک جا به من بدهند با یک لحظه آغوشت عوض نمیکنم جایی که امن است و آسایش گرم است و آرامش آن کنجی که فقط وفقط مال من است گاهی به گاهی صدای تپشهای قلب عاشقت و گاهی هم عاشقانه ای شور انگیز زیباترازهمیشه سکوت زیبا یش را می شکند من آغوشت را با دنیا عوض نمیکنم...
  15. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    میخوانم هزاربارمیخوانم ردپای حضورت را برجای جای زندگیم حتی یادت نیز لبخند رابه لبانم هدیه میدهد بامن بمان تا آخردنیا میخواهم کتابی باشد بودنت برایم بابینهایت صفحه هرروز مرورکنم تورا بدون ترس ازبه پایان رسیدن این رمان شیرین بامن بمان تاآخر دنیا
  16. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    خریدارم تمام تنهاییهایت را تمام غمها و دردهایت را تمام اندوهت را میخرم آنها را به قیمت تمام احساسم که خرج میکنم و به پایت میریزم تا آنجا که حالت خوش شود چون نسیم بهاری چون باران پاییزی اکنون حال خوشت را خریدارم به قمیت تمام احساست که چه زیبا میکند دنیایم را
  17. ن

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    خدایا... دستهای خالی خیلی خالی مرا بگیر...:cry:
  18. ن

    *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***

    توغلیان یک حس خوبی که به وجدمی آورد مرا چون گرمای مطبوع خورشید پائیزی که درسرمای برگ ریزان گرم میکند رگهای یخ زده باران را توچون ماه آسمانی نقره فام و تنها که میدرخشی درآسمان وجودم عشق من :gol:من این جوانه های تازه امید که قلبم را شاد و باطراوت کرده را دوست میدارم:gol:
  19. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    با من بمان تا آنجا که دیگرهیچ بی اعتمادی زاییده نشود درمن آنگاه دستانم را بگیر مرا با خود ببرتا سرزمین عاشقی میخواهم برایت ازعاشقانه هایم بخوانم توگوش دهی و با بوسه ای به جشن عاشقی دعوتم کنی...
  20. ن

    معماری با مصالحی از جنس دل

    خواستنت سرریز کرده است هرچه مینویسم کمترکه نمیشود هیچ بی قرارترم میکند... من با این دل عاشق چه کنم؟؟
بالا