نتایح جستجو

  1. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بی‌تو اندیشیده‌ام کمتر به خیلی چیزها می‌شوم بی‌اعتنا دیگر به خیلی چیزها تا چه پیش آید برای من! نمی‌دانم هنوز... دوری از تو می‌شود منجر به خیلی چیزها غیرمعمولی‌ست رفتار من و شک کرده است ـ چند روزی می‌شود ـ مادر به خیلی چیزها نامه‌هایت، عکس‌هایت، خاطرات کهنه‌ات می‌زنند این‌جا به روحم ضربه،...
  2. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    صبر كن چشم دلم نيل شود مي آيم شعر من حضرت هابيل شود مي آيم سر زمين دلتان بتكده شد, پس حالا آسمان غرق ابابيل شود, مي آيم قوم شاعر, همه ايمان به غزلها دادند صبر كن دفترم انجيل شود مي آيم قول دادم كه بيايم به خدا حرفي نيست دل به آيينه كه تبديل شود مي آيم مشق مان را همه ثانيه ها خط زده اند...
  3. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    منم همان كه غمت را سرود يادت رفت كسي كه مثل تو عاشق نبود, يادت رفت منم, نگاه كن آيا به خاطرم داري كسي كه عشق به رويت گشود يادت رفت هر آنچه در پس چشمان خسته ام گم بود ببين هميشه به نام تو بود يادت رفت ميان اهل محل رسم من و تو, اين بود زلال و ساده همانند رود يادت رفت تو عاشقي شده بودي بزرگ...
  4. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    به شب و پنجره بسپار كه بر مي گردم عشق را زنده نگه دار كه بر مي گردم بس كن اين سر زنش "رفتي و بد كردي" را دست از اين خاطره بردار كه بر مي گردم دو سه روزي هم- اگر چند- تحمل سخت است تكيه كن بر تن ديوار كه بر مي گردم بين ما پيشترك هر سخني بود گذشت عاشقت مي شوم اين بار كه بر مي گردم گفته بودي...
  5. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    از دوست ضربه خوردم و باور نداشتم اين هم توقعي كه ز كافر نداشتم از پشت دشنه خوردم و از رو به رو فريب دست از تب رفاقتمان بر نداشتم دوران انتقام رفيقان نا رفيق روزي فرا رسيد كه خنجر نداشتم مي خواستم پيمبر دوران خود شوم اما دل آوري چو ابوذر نداشتم عمري نصيب گردن من دار هم نشد رفتم به پاي...
  6. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    يك روز بيا تا كه بگويم گله ام را كوتاه كنم از دل تو فاصله ام را من ماندم و هيچ نمانده است زمن, هيچ اين جا كه زده دزد ره قافله ام را اين شوق به اوجش برساند نه پر و بال بگذار ببندد پر چلچله ام را ايهام نگاهش چقدر مبهم و سخت است اي كاش, كسي حل بكند مساله ام را يك عمر سرودم به هوا خواهي چشمت...
  7. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    سیرم از زندگی و از همه كس دلگیرم آخر از این همه دلگیری و غم می میرم پرم از رنج و شكستن، ‌دل خوش سیری چند ؟ دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم هر كه آمد، دل تنهای مرا زخمی كرد بی سبب نیست كه روی از همه كس می گیرم تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها اینچنین كرده در آیینه هستی پیرم بس كه تنهایم و بی...
  8. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بالاتر از سیاهی چشمت سیاه نیست جز امتداد پلک تو شب را پناه نیست ای کاش در سیاهی چشم تو گم شوم تا باورت شود که دلم سربه راه نیست با رقص زلفهای تو در سینه ی نسیم در پیچ و تاب موی تو ماندن گناه نیست دست خودم که نیست ببین عاشقت شدم با آن بهانه ای که بجز یک نگاه نیست دست مرا رها کنی از دست می...
  9. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تو دیدی اشک چشمم را ولی بی اعتنا رفتی سکوت گریه هایم را شنیدی ، بی صدا رفتی همیشه این سوال بی جواب آواره ام میکرد: مرا لایق ندیدی؟ سیری از من؟ یا ...چرا رفتی؟ من و یادت همیشه باهمیم عاشق تر از دیروز رفیق نیمه راه عشق ! بدون ما کجا رفتی ؟ عجب دنیای بی رحمی ! تو می رفتی ویک عاشق تو را با...
  10. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    جــامــانده ام ، تو رفته ای امـّـا بدون من بـَُردی تـمــام زنـدگــــی ام را بدون من تو رفـتــه ای و پشت سرت آب می شـوم روشن تر است صبـح تو ، فــردا بدون من تنهــا به فکر رفتن از این شـهــر بودی و اصــلاً مـهــم نبود که بـا ... یـا بدون من عــادت چـقــدر زود مـرا از دل تو شست خــو کـرده...
  11. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بین رویاهای هر شب جستجویت می کنم گل عشق منی هر لحظه بویت می کنم برگ برگ خاطراتم را خزان بر باد داد ای بهار باغ رویا آرزویت می کنم یک بغل شعر و غزل را از نگاهت چیدم و این غزلها را فدای آرزویت می کنم سبز در رویایم امشب گر شوی ای صبح جان با دل رنجیده ی خود رو به رویت می کنم دوستت دارم ولی...
  12. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    هم دعا کن گِره از کار ِ تو بگشاید عشق هم دعا کن گِره ی تازه نیفزاید عشق قایقی در طلبِ موج به دریا پیوست باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق عاقبت راز ِ دلم را به لبانش گفتم شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق شمع روشن شد و پروانه در آتش گُل کرد می توان سوخت، اگر امر بفرماید عشق پیله ی رنج...
  13. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    عشق تا بر «دل» بیچاره فروریختنی است دل اگر کوه! به یکباره فروریختنی است خشت بر خشت برای چه به هم بگذارم من که دانم دیواره فروریختنی است آسمانی شدن از خاک بریدن میخواست بی سبب نیست که فواره فروریختنی است از زلیخای ِ درونت بگریز ای یوسف شرم این پیرهن پاره فروریختنی است هنر آن است که عکس تو...
  14. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    خطی کشید روی تمام سوال ها تعریف ها معادله ها احتمالها خطی کشید روی تساوی عقل و عشق خطی دگر به قاعده ها و مثال ها خطی دگر کشید به قانون خویشتن قانون لحظه ها و زمان ها و سال ها از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید خطی به روی دفتر خط ها و خال ها خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد با عشق...
  15. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم بگذار در جدا شدن از یار جان دهم همچون نسیم میگذرد تا به رفتنش چون بوته زار دست برایش تکان دهم دل برده از من آنکه زمن دل بریده است دیگر دی این قمار نباید زیان دهم یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود چون نیستم صبور چرا امتحان دهم یوسف فروختن به زر ناب هم خطا...
  16. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ایـــن روزها تــمام حـواسـم بـه زنـدگیـست ترجـیـح مـی دهــم نفسی زنـــدگــی کـــنم ترجـیـح می دهــم شـده حتـی به زور وهـم با هــر بـهانه ای ٬ هوسی ... زنــدگـی کــنم حتی اگـر ... اگـر بشــود پشــت پلــک هـات در پشــت میــله ی قفسی زنــدگــی کنـم ـ زیباست ! ـ اینکه قید مرا ... نه نمی شود...
  17. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بايد کمک کنی کمرم را شکسته اند بالم نمی دهند - پرم را شکسته اند نه راه پيش مانده برايم نه راه پس پلهای امن پشت سرم را شکسته اند هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند هم شاخ های تازه ترم را شکسته اند حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند آیینه های دوروبرم را شکسته اند گلهای قاصدک خبرم را نمی برند پای...
  18. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    فکرش نباش مال کسی جز تو نیستم دیگر به فکر همنفسی جز تو نیستم عشق تو خواست با تو عجینم کند که کرد وقتی به عمق من برسی جز تو نیستم بعد از چقدر اینطرف و آنطرف زدن فهمیدهام که در هوسی جز تو نیستم یک آسمان اگر چه برویم گشوده است من راضیم که در قفسی جز تو نیستم حالا خیالم از تو که راحت شود...
  19. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من خواستم که خواب و خيال خودم شوی رويا شوی اميد محال خودم شوی لرزيد دستهايم و سرگيجه ام گرفت آوردمت دليل زوال خودم شوی يا در دلم شناور يا بر تنم روان ماهی و ماه حوض زلال خودم شوی هر روز بيشتر به تو نزديک می شوم چيزی نمانده است که مال خودم شوی حالا تو چشمهای منی ابر شو ببار تا قطره قطره...
  20. succulent

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چند وقتي است كه من بي خبر ازحال توام مثل يك سايه ي مشكوك به دنبال توام! خوب من! بد به دلت راه مده چيزي نيست من همان نيمه ي آشفته ی هر سالِ توام! تو اگر باز كني پنجره اي سمتِ دلت مي توان گفت كه من چلچله ي لال توام! سالها گوش به فرمانِ نگاهت بودم چند روزيست كه بازيچه ي اميال توام، گِله...
بالا