عاشق آن نیست که تنها به سخن مدعی مجنون شد
کنج تنهایی و عزلت بگرفت و دل و چشمش خون شد
عاشقی رسـم صبوری و تلاش است بـه امـیـد وصـال
آنکه تـا میکـده رنـج سـفـر انـدوخـت لبش میگون شد
آها..پس این دلتنگی در من و شما وجود داره..
خب برای من شاید از لوس بودنم هم باشه...
اما تو بعید میدونم لوس باشی..
برعکس..منطقی به نظر میای..
آره...خیلی سخته.. آدما الان حتی اگر بخواهیشون هم شاید نتونن خوب باشن..کسی هست؟ سؤال خوبی بود.. واقعا کسی هست؟
اما عاشق بودن واقعا حس بی نهایتی.. بی نهایت...
آها.. راست میگی...
خب این خیلی خوبه که اینقدر خوب فکر میکنی...و اینکه جدا نمیکنی از نظر جنسیت..
خب من زیادی لوسم.. زود به زود دلم میگیره...
من اگر بخواهمت نخواهمت تو خوب باش
مثل حس بی نهایت کسی که عاشق است...
اگه خیلی بی ربط بود جدی نگیر.. به نظرم قشنگ اومد برات نوشتم..
به اون قضیه عادت نکردم.. با علاقه است... یعنی دو طرفه..
خیلی خوبه که کسی باشه که هیچوقت تنهات نذاره.. تا حالا این حس رو داشتی؟ منظورم جنس مخالف نیست..یه دوست خیلی خوب... که باهاش خیلی راحت باشی..
ااا...چه بد.. تو چرا دلت گرفته؟؟
دلیل؟؟
نمیدونم... شاید آره.. اگه اسمش رو بشه دلیل گذاشت...
الان چند وقته زیاد دل تنگ میشم...البته هر شب یکی رأس ساعت 11 هست که میاد یاهو و باهام میحرفه
اما امشب..این نت لعنتی... نذاشت که بیاد..
شاید دلیلش اینه..
از نوشتنم کاملا مشخصه که امشب حال ندارم..
خب... تو خوبی؟؟؟