بيا تا راه بسپاريم.
به سوي آفتاب شاد صحرايي،
كه نگذارد تهي از خون گرم خويشتن جايي.
و ما بر بيكران سبز و مخملگونة دريا،
مياندازيم زورقهاي خود را چون كُلِ بادام.
و مرغان سپيدِ بادبانها را ميآموزيم،
كه باد شرطه را آغوش بگشايند،
و ميرانيم گاهي تند، گاه آرام.
بيا اي خستهخاطر دوست! اي مانند من...