ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی؟ خاری به خود می بندی و ما را زسر وا میکنی
از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا میکنی
ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا می کنی
مرسی که به شعرهام گوش دادی
حس خوبی...