نتایح جستجو

  1. negin1990

    آها راستی اون یکی تاپیکه رو پیدا نمیکنم تو گذاشتی عکستو من بی بهره موندم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    آها راستی اون یکی تاپیکه رو پیدا نمیکنم تو گذاشتی عکستو من بی بهره موندم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  2. negin1990

    چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نفهمیدم منظورتو....

    چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نفهمیدم منظورتو....
  3. negin1990

    چقدر دوست داشتنتون ر وابراز می کنید؟

    من زیاد نمیتونم ابراز کنم یادمه یه نفر همیشه از این موضوع شاکی بود همیشه میگفت اگه دوسش دارم چرا به زبون نمیارم و نمیگم.... ویکتور هوگو میگه: کسی رو که دوسش داری هیچ وقت بهش نگو دوست دارم.... راست میگه
  4. negin1990

    [IMG]

    [IMG]
  5. negin1990

    [IMG]

    [IMG]
  6. negin1990

    [IMG]

    [IMG]
  7. negin1990

    [IMG]

    [IMG]
  8. negin1990

    بیاد تو ببینید IQتون چنده

    eeeeeeee? پس خوبم؟ فکر کردم کمه:cry:
  9. negin1990

    خواهش iiiiiiiiiiiissssssssshhhhhhhhhhhhhhhhhh

    خواهش iiiiiiiiiiiissssssssshhhhhhhhhhhhhhhhhh
  10. negin1990

    من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم. هیچ چشمی ، عاشقانه...

    من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم. هیچ چشمی ، عاشقانه به زمین خیره نبود. کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد. هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت. من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد وقتی از پنجره می بینم حوری ـ دختر بالغ همسایه ـ پای کمیاب ترین...
  11. negin1990

    مرا آن دل که بر دریا زنم نیست / ز پا این بند خونین برکنم نیست...... امید آن که جان خسته ام را...

    مرا آن دل که بر دریا زنم نیست / ز پا این بند خونین برکنم نیست...... امید آن که جان خسته ام را / به آن نادیده ساحل افکنم نیست.....
  12. negin1990

    مرا آن دل که بر دریا زنم نیست / ز پا این بند خونین برکنم نیست...... امید آن که جان خسته ام را...

    مرا آن دل که بر دریا زنم نیست / ز پا این بند خونین برکنم نیست...... امید آن که جان خسته ام را / به آن نادیده ساحل افکنم نیست.....
  13. negin1990

    راهی به سوی آغاز

    مرا آن دل که بر دریا زنم نیست / ز پا این بند خونین برکنم نیست...... امید آن که جان خسته ام را / به آن نادیده ساحل افکنم نیست.....
  14. negin1990

    سهراب...

    سهراب...
  15. negin1990

    بیاد تو ببینید IQتون چنده

    مال من شد 121 زود بگین من الان خنگ محسوب میشم یا باهوش یا...؟؟؟؟؟؟؟؟؟:surprised::surprised::surprised:
  16. negin1990

    چرا وقتی می خوایم بریم توی رویا چشمامونو مبیندیم؟... وقتی می خوایم گریه کنیم... وقتی می خوایم...

    چرا وقتی می خوایم بریم توی رویا چشمامونو مبیندیم؟... وقتی می خوایم گریه کنیم... وقتی می خوایم فکر کنیم... وقتی می خوایم تصور کنیم... وقتی می خوایم کسی رو ببوسیم... به این دلیل که قشنگ ترین چیز های توی دنیا قابل دیدن نیستن
  17. negin1990

    من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم. هیچ چشمی ، عاشقانه...

    من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم. هیچ چشمی ، عاشقانه به زمین خیره نبود. کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد. هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت. من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد وقتی از پنجره می بینم حوری ـ دختر بالغ همسایه ـ پای کمیاب ترین...
  18. negin1990

    راهی به سوی آغاز

    صدا کن مرا. صدای تو خوب است. صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید. در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم. بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است. و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد. و خاصیت عشق این است.
  19. negin1990

    راهی به سوی آغاز

    عصر چند عدد سار دور شدند ازمدار حافظه ی کاج. نیکی جسمانی درخت به جا ماند. عفت اشراق روی شانه ی من ریخت.
  20. negin1990

    راهی به سوی آغاز

    تاب می خورم تاب می خورم می روم به سوی مهر می روم به سوی ماه در کجا به دست کیست بند گاهواره ام ؟ برگهای زرد برگهای زرد روی راهی از ازل کشیده تا ابد مثل چشم های منتظر نگاه میکنند در نگاهشان چگونه بنگرم چگونه ننگرم ؟ از میانشان چگونه بگذرم چگونه نگذرم ؟ بسته راه چاره ام از درون اینه چهرهای شکسته...
بالا