نتایح جستجو

سلامتی پسری که به دوست دخترش دست نزد و گفت شاید مال من نباشه (داستانهای تخیلی-برگرفته از کتاب انسانهایی که هیچگاه وجود نداشتند!)

یه ریش سفید به روحانی مسجد محلشون میگه: من زمان جنگ به یه عراقی پناه دادم گناه کردم؟ روحانی میگه: نه تازه ثوابم کردی! ریش سفید میگه: آخه شبی ده تومن ازش می گرفتم! روحانی میگه: ایراد نداره! ریش سفید میگه: به نظرتون بهش بگم جنگ تموم شده؟!

مرد: اگه من بمیرم شوهرمیکنی؟ زن: بله مرد: دوسش هم داری؟ زن: بله مرد: آبگوشت هم براش درست میکنی؟ زن: نه، از آبگوشت بدش میاد ولی قیمه رو خیلی دوست داره!

ﺠﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺨﻮﺭﯼ , ﺑﻪ آﯾﻨﺪﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﻭ ﻣﺎﯾﻮﺱ ﺑﺎﺵ ﺍﻻﻥ ﮐﺎﻣﻼ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﺷﺪﯼ ﯾﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺑﺪﻡ ؟

اومدم تو این هوای سرد و بارونی قهوه درست کنم و کنار شومینه با آرامش قهوه بخورم و از پنجره بارش بارون رو تماشا کنم , بعد دیدم تو خونه مون نه شومینه داریم نه قهوه , پنجره هم رو به ساختمون روبه رومونِ که خرابش کردن هیچی دیگه , نشستم پای لپتاپ دارم تخمه میشکونم !:D

ﺳﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﻣﯿﮕﻢ ﺑﺮﺳﻮﻧﯿﺎ ! ﻣﯿﮕﻪ : ﭼﯿﺮﻭ ؟ ﮔﻔﺘﻢ ﺳﻼﻡ ﮔﺮﻣﻤﻮ ﺑﻪ ﻋﻤﺖ ﺩﯾﮕﻪ . . .

نمردیم یکیم افتاد دنبالمون البته سگ بودا ولی بازم پیشرفت خوبی بود:biggrin:

اینطوری که داره پیش میره میترسم چن وخت دیگه که درِ چیپسارو باز میکنیم فقط بوش بیاد! والا

رفتم بانک وام بگیرم این قدر از ضامن‌ام چک و امضا گرفت،از خجالت آب شدم. کم مونده بگه زن و بچه‌های ضامن‌ات رو هم بیار این پشت گروگان بگیریم

فانتزی من اینه که یه روز صبح ساعت هفت یکی بهم زنگ بزنه بر ندارم گوشی رو بعد بیام تلویزیون رو روشن کنم ببینم داره قرعه کشی میلیاردی رو نشون میده بعد مجریه میگه برنده جایزه میلیاردی گوشی رو برنمیداره یه بار دیگه قرعه کشی میکنیم تو فانتزیامون هم شانس نداریم

یارو پدرش تو بستر مرگ بوده می گه بیا بشین کنارم کارت دارم بعد یه چوب می ده دست پسرش. پسره هم که می خواسته ذکاوتش رو نشون بده قبل از حرف زدن پدرش چوب رو می شکنه. پدره سکته می کنه درجا می میره. مامانش می گه خاک تو سرت اینساز نی از هفت نسل قبل دست به دست به پدرت رسیده بود!:eek:

فکر اقتصادی خوب زده به سرم : میخوام برم خارج یکی از کلیه هامو بفروشم دلار بگیرم بیام هم یه کلیه بخرم هم یه بنز کوپه!!