من جنوبی زاده ام. همــکار تو
شور شعـــرم باز. در گفتــار تو
خوانده ام افسانه ای.از وسعت
خــاطــرات کهنـــه و اشعا ر تــو
در سکـوت این همه آشفـتگی
ســر بکوبم کـاش بر دیـــوار تو
سیدمحمدرضا هاشمی زاده
من جنوبی زاده ام. همــکار تو
شور شعـــرم باز. در گفتــار تو
خوانده ام افسانه ای.از وسعت
خــاطــرات کهنـــه و اشعا ر تــو
در سکـوت این همه آشفـتگی
ســر بکوبم کـاش بر دیـــوار تو
سیدمحمدرضا هاشمی زاده
من جنوبی زاده ام. همــکار تو
شور شعـــرم باز. در گفتــار تو
خوانده ام افسانه ای.از وسعت
خــاطــرات کهنـــه و اشعا ر تــو
در سکـوت این همه آشفـتگی
ســر بکوبم کـاش بر دیـــوار تو
سیدمحمدرضا هاشمی زاده
من جنوبی زاده ام. همــکار تو
شور شعـــرم باز. در گفتــار تو
خوانده ام افسانه ای.از وسعت
خــاطــرات کهنـــه و اشعا ر تــو
در سکـوت این همه آشفـتگی
ســر بکوبم کـاش بر دیـــوار تو
سیدمحمدرضا هاشمی زاده
دنیا را بد ساختند کسی را که دوست داری دوستت ندارد کسی که دوستت دارد تو دوستش نداری اما کسی که دوستش داری و او هم دوستت دارد به رسم و آیین زندگی به هم نمی رسندو این رنج است زندگی یعنی این
* دکتر علی شریعتی*
دنیا را بد ساختند کسی را که دوست داری دوستت ندارد کسی که دوستت دارد تو دوستش نداری اما کسی که دوستش داری و او هم دوستت دارد به رسم و آیین زندگی به هم نمی رسندو این رنج است زندگی یعنی این
* دکتر علی شریعتی*
دنیا را بد ساختند کسی را که دوست داری دوستت ندارد کسی که دوستت دارد تو دوستش نداری اما کسی که دوستش داری و او هم دوستت دارد به رسم و آیین زندگی به هم نمی رسندو این رنج است زندگی یعنی این
* دکتر علی شریعتی*
دنیا را بد ساختند کسی را که دوست داری دوستت ندارد کسی که دوستت دارد تو دوستش نداری اما کسی که دوستش داری و او هم دوستت دارد به رسم و آیین زندگی به هم نمی رسندو این رنج است زندگی یعنی این
* دکتر علی شریعتی*
دنیا را بد ساختند کسی را که دوست داری دوستت ندارد کسی که دوستت دارد تو دوستش نداری اما کسی که دوستش داری و او هم دوستت دارد به رسم و آیین زندگی به هم نمی رسندو این رنج است زندگی یعنی این
* دکتر علی شریعتی*
دنیا را بد ساختند کسی را که دوست داری دوستت ندارد کسی که دوستت دارد تو دوستش نداری اما کسی که دوستش داری و او هم دوستت دارد به رسم و آیین زندگی به هم نمی رسندو این رنج است زندگی یعنی این
* دکتر علی شریعتی*
بس که از فاصــله گفتم نفسـم بند آمـد
دل من بـــی دل تـــــو تا لـــب ارونــد آمــد
صورت و بغض و ترانه..گل اشــکی نایاب
کنج هر بیــــت غزل گـریه به لبــخنـد آمـــد
شــاعرم! زائـــــر چشـــم همـــه آدم ها
نعش چشمان خــــودم آخر اســــفند آمــد
ساعتـی با تو هوایی شد م اما بـعدش
عقل شیرین...