پدر عاشقی بسوزه که من را به این روز انداخت
بعد یه روز یه نفرو دیدم
اون این شکلی بود
ما اوقات خوبی با هم داشتیم
من یه کادو مثل این بهش دادم
وقتی اون کادومو قبول کرد من اینجوری شدم
ما تقریبا همه شبها با هم گفت و گو میکردیم
وقتی همکارام من و اونو توی اداره دیدن...