یه روز توی دبیرستان زنگ تفریح خواستم به رفیقام ضرب شصت نشون بدم پامو بردم بالا سرم وقتی اوردم پایین فهمیدم شلوارم دو تیکه شده بعد توری که هیشکی نفهمه کاپشنمو بستم به کمرم تا رسیدم خونه فکر میکردم تمام مردم کوچه خیابون چششون به اونجای منه:redface:
یه بار رفیقم دعواش شده بود پریدم وسط تو اون شلوغی حواسم نبود یه دیدچاگی خابوندم تو شکم ناظممون.البته بنده خدا راحی بیمارستان شد منم تا یک هفته راحی خونه!!!!:redface: