نتایح جستجو

در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را برای این همه نا باور خیال پرست

يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور كليه احزان شود روزي گلستان غم مخور

راز درون پرده ز رندان مست پرس کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

یا یعنی چی ؟دو نوع تلفظ داره ؟ ben ------> من dilinja-------> ? konusha ------> ? bilmiyorum -------> بلد نیستم درسته ؟

یک روز رسد غمی به اندازه کوه یک روز رسد نشاط اندازه دشت افسانه زندگی چنین است گلم در سایه کوه باید از دشت گذشت مجتبي كاشاني

م من غیــــرت بازوان آرش بــــودم باپنجه ی مرگ در کشاکش بودم ای مدعیان گرم چه کاری بودیــد آن روز کــه من مـیان آتش بـودم خلیل جوادی

در هر دشتي كه لاله زاري بوده است آن لاله ز خون شهرياري بوده است چو برگ بنفشه كز زمين مي رويد خاليست كه بر رخ نگاري بوده است خیام

دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن :دی هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گری یعنی که نمودند در آیینه صبح کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری خیام

میخوام بگم ترکی بلد نیستم خانومی اشتباه شد فکر کنم بود turkey bilmisan ya bilmiran یه همچین چیزایی:redface:

نگه دگر بسوی من چه می کنی؟ چو در برِ رقیب من نشسته ای به حیرتم که بعد از آن فریبها تو هم پی فریب من نشسته ای یک عمر به کودکی به استاد شدیم یک عمر زاستادی خود شاد شدیم افسوس ندانیم که ما را چه رسید از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم خیام

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید قصه بی سر و سامانی من گوش کنید گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید... وحشی بافقی

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن

دلخسته و سینه چاک می‌باید شد وز هستی خویش پاک می‌باید شد آن به که به خود پاک شویم اول کار چون آخر کار خاک می‌باید شد ابوسعید ابوالخیر

yok turkey yukhchidi :D امیدوارم درست باشه :redface:

مــن کــــــه در تنـــگ بــــرای تــو تـمـــاشــا دارم بــــا چـــــه رویـــــی بنــــویـســم غــم دریا دارم؟ دل پر از شوق رهایی سـت ،ولی ممکن نیست بـــــــه زبــــــان اورم ان را کـــــــــه تــمــنـــا دارم فاضل نظری

این همه آتش خدایا شعله اش از گور کیست؟ شهوت این بی نمازان، نشئه ی انگور کیست؟ پرده دانان طریقت در صبوری سوختند این صدای ناموافق زخمه ی تنبور کیست؟ علیرضا قزوه

من آن درخت زمستانی ، بر آستان بهارانم که جز به طعنه نمی خندد، شکوفه بر تن عریانم زنوشخند سحرگاهان ،خبر چگونه توانم داشت منی که در شب بی پایان،گواه گریه بارانم نادر نادرپور

می روم خسته و افسرده و زارسوی منزلگه ویرانه خویش به خدا میبرم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش فروغ فرخزاد

من میروم ز کوی توئو..دل نمیرود.. این زورق شکسته... ز ساحل نمیرود

چی شده ؟:D ممنون ساناز جان منظورم اینه که استانبولی یاد بگیرم بهتر باشه فکر کنم ؟