نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  2. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  3. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  4. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  5. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  6. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    در هیاهوی وصال قدم می زنم و می گیرم نشانی ات را از رهگذران عبور تنهایی. چرا در این دیار باید یاد تو سهم من باشد نه طراوت تکراتت... و نه هيچ باروني
  7. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  8. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  9. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    روزي كه از تو جدا شم روز مرگ خنده هامه ##### روز تنهايي دستام فصل سرد گريه هامه ##### توي اون كوچه غمگين جاي پاهاي تو مونده ##### هنوز هم اون بيد مجنون عكس قلبت رو پوشونده ##### بعد تو گريه رفيقم غم تو داده فريبم ##### حالا من تنها و خسته توي اين شهر غريبم ##### توي اين شهر غريبم توي اين شهر...
  10. hamedinia_m51

    سلام ، ممنون بابت شعراي قشنگت در تاپيك آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    سلام ، ممنون بابت شعراي قشنگت در تاپيك آره بارون مي اومد خوب يادمه ...
  11. hamedinia_m51

    سلام ، ممنون بابت شعراي قشنگت در تاپيك آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    سلام ، ممنون بابت شعراي قشنگت در تاپيك آره بارون مي اومد خوب يادمه ...
  12. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    یک مسافر تنها درحوالی جاده مثل پنجره دلباز،مثل سایه ها ساده بی خیال از دنیا،با تبسمی شیرین آمده پر از احساس،دل به زندگی داده وای از این باران! قصه گوی سال های بی حضور که باوسواسی شگرف حلقه های دلبستگی را خیس می کند آنقدر خیس تا لبریز شوند ... ناگهانی تر از آمدنت،می روی بی بهانه... من می...
  13. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    هنوز هم هرز چندگاهی قطره های بازمانده ی احساسم،خاطرات باران عشق را برایم زنده می كند، اما نه، من دیگر مرد میدان نیستم. می هراسم،دستانم، نگاهم و قلبم می گریزند از تو و تو نمی دانی ازچه، ولی من با دردشان انس می گیرم ، تو نمی دانی و نمی فهمی هراس من از تو نیست، گریز من از منست و در این گریز نا گزیر...
  14. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    قصه يک دل تنهاست قصه هاي منو بارون هر دو دلگرفته از غم با چشائي زارو گريون هر دو سينه ای پراز حرف هر دو در سکوت شبها هر دو بيدارِ شبونه توی کوچه هاي تنها اشکای من روی گونه هق هق تلخ خيابون آخر عاشقی اینه گريه کردن زير بارون منم هر شب زير بارون خاطراتو مينويسم منکه با قطره اشکم رهگذا ر شب خيسم...
  15. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    اون روز فراموشم نمی شه یه روز غروب، تو کوچه ها بارون می اومد چیک چیک، صدای گریه ناودون می اومد بارون دونه دونه از هر سو روون بود مرغ خسته اون شب کنج آشیون بود هنوز او روز فراموشم نمی شه که با دست قشنگت روی شیشه کشیدی عکس قلب و نوشتی واسه امروز و فردا و همیشه
  16. hamedinia_m51

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    میل باز کردن پنجره حتی لحظه ای در سر انگشتانم نمیلغزد. نگاهم حتی به اندازه یک پلک زدن خیره نمی ماند. لبهایم حتی به اندازه یک بوسه بر هم نمینشینند. دلم، دلم به اندازه یک دلتنگی خالی ست...... "تو"، هستی.... و همین همهء مرا بس
  17. hamedinia_m51

    سلام ٰ خوبی ممنون بابت متنای قشنگت ببخشید کمترمیام هم نبودم هم سیستم مشکل داره

    سلام ٰ خوبی ممنون بابت متنای قشنگت ببخشید کمترمیام هم نبودم هم سیستم مشکل داره
بالا